هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچکس نتوانسته راز مرگ را کشف کند و هیچکس از دایره حیات خارج نشده است. او از مبتدی تا استاد را میبیند و به این نتیجه میرسد که همه انسانها در برابر مرگ ناتوان هستند، چرا که این عجز از تولد با آنهاست.
هوش مصنوعی: هر کسی از بدو تولد، ناتوانی خود را نشان میدهد. من میبینم که از ابتداییترین فرد تا بزرگترین استاد، همه در مقابل ناتوانیها و مشکلات زندگی دچار عجز هستند.
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۲ نوشته:
مرگ ناله همگان را بر اورده است در مرگ سام نیرم که به نیرمی و گیس داری و گرزوری سر امد ازادگان بوده است نیز فردوسی فرا مینارد(بانگ بلند میکند)اما همین ناله و بسته بودن درهای شناخت دانایان دربایست و ضرورت امدن پیامبران را استوار میکند(تأکید میکند)
فرهاد در ۸ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۴ نوشته:
جناب امین کیخا، اینجا "کس" عام است و دربرگیرنده پیامبران نیز میشود. منظور شاعر این است که هیچ کس (از جمله پیامبرانی که شما تصور میفرمایید) مشکل اجل را حل نکرد.
بهرام مشهور در ۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۰ نوشته:
بر استاد خودم امین کیخا از سر جسارت می نگارم : همانگونه که فرهاد عزیز نگاشته : کس عام است و دربرگیرنده همه می شود از جمله پیامبران . به ویژه که خرد بیرحم خیام را استثنا بر کسی یا بر کسانی نیست
مهرداد پارسا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۳ نوشته:
مهسا، معنی این رباعی این است که همه افرادی که درباره مسائل بنیادین بشری آمدند و نظریه صادر کردند، مسائل بنیادی بشری مهمی مثل مرگ، زندگی، خدا، حقیقت و... تنها دییدگاه و پسند و نظرگاه خودشان را بنا بر تجربیات خودشان بیان کردند، اما کسی نتوانست به اثبات یقینی آن مدعاهای خود که برای پاسخ به این مسائل مهم ارایه کرده بود اقدام کند و به قول آن رباعی معروف «ره زین شب تاریک نبردند برون/ گفتند فسانه ای و در خواب شدند» اما اصل واقعیت که همان وجود این مسائل است باقی است. امروز هم می بینیم این مسائل اینقدر لاینحل است که مکتبی مثل اگزیستانسیالیسم تمامی آنها را از سر نو مورد بررسی قرار می دهد. یعنی عملا مکاتب پیشین بشری هیچ راه حلی کاربردی ای ارایه نداده اند و امروز بشر با همان شدت و حرارت باز به این مسائل دارد می پردازد.
درفش در ۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۷ پاسخ داده:
من گفته مهسا را تأئید می کنم. بخصوص در علوم فیزیک کوانتوم که دانشمندان فیزیک به مسائلی چون عدم قطعیت برخورد کرده اند. دایره یا نهادی که خیام از آن در این رباعی یاد می کند همان محدودیت های معرفتی نهادی انسان است و ساده ترین استعاره ای که آنرا بیان می کند اینست که "هیج انسانی با دستانش قادر به بلند کردن خود از زمین نیست"
سید محمد علی حسینی در ۴ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۵ نوشته:
یادمان باشد که خیام فیلسوف طبیعی است و در باب بحث وجودی خدا که مهمترین سوال فلسفی تاریخ میباشد خیام تفکر ندانم گرا دارد، بدین معنی که نمیداند خدایی وجود دارد یا خیر،حال با اجازه سروران با هم مرور میکنیم، "کس مشکل اسرار اجل را نگشاد" هیچکس به معنای تمامی آدمیان (همانطور که دوستان عزیز اشاره کردند) از راز وجود یا عدم وجود خداوند اطلاعی کسب نکرد "کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد" هیچکس از دایره علمی که در هستی وجود دارد پا فراتر نگذاشته است و تبیینی ورای علم هستی ندارد "من می نگرم ز مبتدی تا استاد" از کسی که تازه در راه علم و دانش قرار گرفته تا کسی که به دانش استادی رسیده "عجز است به دست هر که از مادر زاد" باز اینجا از مادر زاد به معنی همه آدمیان از حل این مشکل عاجزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچکس نتوانسته راز مرگ را کشف کند و هیچکس از دایره حیات خارج نشده است. او از مبتدی تا استاد را میبیند و به این نتیجه میرسد که همه انسانها در برابر مرگ ناتوان هستند، چرا که این عجز از تولد با آنهاست.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته راز مرگ را بگشاید و هیچکس نتوانسته از دایره سرنوشت خود خارج شود.
هوش مصنوعی: هر کسی از بدو تولد، ناتوانی خود را نشان میدهد. من میبینم که از ابتداییترین فرد تا بزرگترین استاد، همه در مقابل ناتوانیها و مشکلات زندگی دچار عجز هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ماه سخنگوی من ای حور نژاد
از حسن بزرگ ، کودک خرد نزاد
در سحر بدلبری شدستی استاد
این ساحری از که داری ای دلبر یاد
گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هر گزت درد مباد
آن دردمنست بر منش رحم آید
از بهر شفاعتم بپای تو فتاد
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
زنهار مگو که کعبتین داد نداد
کان نقش که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد
ایزد همه ساله هست با مردم راد
بر مرد دری نیست تا ده نگشاد
ما را بدل خار بنی سروی داد
بر داشت چراغکی و شمعی بنهاد
در محنت شو خوش و مکن نعمت یاد
شو در ده تن که داد کس چرخ نداد
چون بار بلایی که قضا بر تو نهاد
تن دار چو کوه باش و بی باک چو باد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.