آید ز نی حدیثی هر دم بگوش جانم
کاخر بیاد بشنو دستان و داستانم
من آن نیم که دیدی و آوازه ام شنیدی
در من بچشم معنی بنگر که من آنم
گر گوش هوش داری بشنو که باز گویم
رمزی چنانک دانی رازی چنانک دانم
من بلبل فصیحم من همدم مسیحم
من پرده سوز انسم من پرده ساز جانم
من باد پای روحم من بادبان نوحم
من راز دار غیبم من راوی روانم
گاه ترانه گفتن عقلست دستیارم
در شرح عشق دادن روحست ترجمانم
عیسی روان فزاید چون من نفس برآرم
داود مست گردد چون من زبور خوانم
در گوش هوش پیچد آواز دلنوازم
وز پرده دل آید دستان دلستانم
بی فکر ذکر گویم بی لهجه نغمه آرم
بی حرف صوت سازم بی لب حدیث رانم
پیوسته در خروشم زیرا که زخم دارم
همواره زار و زردم زانرو که ناتوانم
اکنون که صوفی آسا تجرید خرقه کردم
بنگر چو بت پرستان زنّار برمیانم
ببریده اند پایم در ره زدن ولیکن
با این بریده پائی با باد همعنانم
معذورم ار بنالم زیرا که می زنندم
لیکن چه چاره سازم کز خویش در فغانم
وقتی که طفل بودم هم خرقه بود خضرم
اکنون که پیر گشتم همدست کودکانم
خواجو اگر ندانی اسرار این معانی
از شهر بی زبانان معلوم کن زبانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای شاعر و ارتباط عمیق او با عشق و عرفان میپردازد. شاعر خود را به عنوان یک بلبل فصیح و پردهشکن توصیف میکند که همدمی با مسیح و داوود دارد. او در تلاش است تا رازهای عشق و حقیقت را به دیگران منتقل کند و از درد و زخمهای روحانی خود گلهمند است. با وجود موانع و مشکلات، او همچنان در جستجوی معنای عشق و حقیقت است و به اسارت در خود، پیوسته ناله میکند. در نهایت، شاعر از دیگران میخواهد تا اسرار معانی را بفهمند و زبان او را بشناسند.
هوش مصنوعی: هر لحظه داستانی از نی به جانم میرسد که مرا به یاد میآورد و مرا به شنیدن دستان و داستان خودم وامیدارد.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که تو دیدی و از من صحبت شنیدی. اما به عمق وجودم نگاه کن و معنای واقعی من را درک کن که من همانی هستم که فکر میکنی.
هوش مصنوعی: اگر دقت و توجه داری، به سخن من گوش کن. میخواهم راز و رمزی را برایت بگویم، رازهایی که تو هم به خوبی میدانی و من نیز از آنها باخبرم.
هوش مصنوعی: من بلبل خوشزبانی هستم که همدم مسیحم است. من همان کسی هستم که پردههای اشتیاق را میسوزاند و همزمان پردههای جانم را میسازد.
هوش مصنوعی: من مانند باد روحانگیز و جانبخش هستم، همچون بادبانی نو و تازه. من نگهدار رازهای پنهان هستم و داستان درونم را روایت میکنم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، هنگام بیان عشق، عقل به من کمک میکند و روح من چیزی است که این احساسات را ترجمه میکند.
هوش مصنوعی: وقتی من نفس میکشم، روح عیسی در من زنده میشود و وقتی که زبور میخوانم، داود به شوق میآید و مست میشود.
هوش مصنوعی: آوای دلنوازی در گوشم طنینانداز میشود و از پس احساساتم، نغمهای زیبا و دلانگیز به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: بدون فکر و اندیشه درباره موضوعی صحبت میکنم، بدون لهجه و تن، آواز میخوانم، بدون واژه، صدا میزنم و بدون لبهایم صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: همیشه در حال نالهام چون زخم دارم و به خاطر ناتوانیام، همواره در اندوه و غم به سر میبرم.
هوش مصنوعی: اکنون که مانند عارفان از ظاهر و لباس دنیا جدا شدم، نگاه کن که چگونه با افتخار و باور به آنچه دارم، مانند بتپرستان ریسمانی را به دور خود میبندم.
هوش مصنوعی: پایم در راه رفتن زخمی شده و آسیب دیده است، اما با وجود این مشکل، همچنان با باد و زندگی پیش میروم و همسو هستم.
هوش مصنوعی: من معذورم اگر گله میکنم، چون مرا میزنند؛ اما چه کنم که از درون خودم در حال رنج و عذاب هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که کودک بودم، لباس سبزی بر تن داشتم و حالا که پیر شدهام، در کنار بچهها قرار دارم.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی رازهای این معانی را، از افرادی که زبان گفتوگو ندارند، کمک بگیر تا زبان من را بفهمی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
کز هجر یک شکایت در گوش وصل خوانم
دانی چگونه باشم در محنتی چنینم
زان پس که دیده باشی در دولتی چنانم
با دل به درد گفتم کاخر مرا نگویی
[...]
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
این هم روا ندارم کایی برای جانی
بگذار تا برآید در آرزوت جانم
بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
[...]
دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
خط را کنی مسلسل یعنی که من نخوانم
بر تخته خیالات آن را نه من نبشتم
چون سر دل ندانم کاندر میان جانم
از آفتاب بیشم ذرات روح پیشم
[...]
ای باد صبحگاهی بادا فدات جانم
در گوش آن صنم گو این نکته از زبانم
ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
کز هجر یک حکایت در گوش وصل خوانم
روزی که با تو بودم بُد بخت همنشینم
[...]
در دست در درونم درمان آن ندانم
ساقی بیار جامی پ ز زهرو وارهانم
از پیش بر گرفتم رخت وجود پیش آی
تا یک نفی ببینم روی نو پس نمانم
دوراست کوی جانان ای باد و من ضعیفم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.