سحرگه ماه عقرب زلف من مست
در آمد همچو شمعی شمع دردست
دو پیکر عقربش را زهره در بُرج
کمانکش جادوش را تیر در شست
شبش مه منزل و ماهش قصب پوش
سهی سروش بلند و سنبلش پست
بلالش خازن فردوس جاوید
هلالش حاجب خورشید پیوست
نقاب عنبری از چهره بگشود
طناب چنبری بر مشتری بست
بفندق ضیمرانرا تاب در داد
به عشوه گوشه ی بادام بشکست
سرشک از آرزوی خاکبوسش
روان از منظر چشمم برون جست
به لابه گفتمش بنشین که خواجو
زمانی از تو خالی نیست تا هست
فغان از جمع چون بنشست برخاست
چراغ صبح چون برخاست بنشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر زیبایی و جذابیت یک دختر را به تصویر میکشد. او به تشبیههای مختلفی اشاره میکند که نشاندهندهی زلفهای او، شمعی که در دست دارد، و زیباییهای دیگر اوست. شاعر خواهان است که این دختر برای مدتی در کنار او بماند و از آرزوی او برای نزدیکی به او سخن میگوید. در نهایت، تصویر صبح و نور آن به این رابطه پایان میدهد و شاعر با حسرت به این جدایی مینگرد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، ماه مانند زلف من با حالتی مست و شگفتانگیز ظهور کرده است، همچون شمعی که در دستانی لرزان وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به دو موجود دارد که یکی از آنها عقرب است و دیگری زهره، سیارهای که به عقرب مرتبط است. این تصویرسازی از ارتباط میان سیارهها و افعال آنها در آسمان استفاده میکند. عقرب، با زهره در برج کمان یا نشانهای دیگر در آسمان، به تصویر کشیده شده است. چنین تصاکتی به نوعی تعبیری از قدرت و تأثیر ستارهها و موجودات بر یکدیگر است که در واقع یک جادو و تأثیر را به تصویر میکشد. تیر کمان که شست عقرب را تحت تأثیر قرار میدهد به نوعی وحدت و تنشی میان عناصر طبیعی و عواطف انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در شب زیبای او، نور ماه مانند چمنی درخشان است، صدای پرندگان زیبا به گوش میرسد و گلهای خوشبو در پایین جا خوش کردهاند.
هوش مصنوعی: بلال، حافظ بهشت ابدی است و هلال، نگهبان خورشید همواره درخشان است.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و جذاب نمایان شد که با به تن کردن لباسی دلربا، بر زیبایی بیشترش افزوده بود.
هوش مصنوعی: در این شعر، یک موجود کوچک و لطیف به نام ضیمر، با حالتی دلنشین و زیبا در حال حرکت است. او به سرعت و با نرمی از گوشهای به گوشه دیگر میرود و در این مسیر، به درخت بادام برخورد میکند. در این برخورد، شکوفهای از درخت بادام میشکند و این صحنه حس لطافت و زیبایی طبیعت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که از شوق و آرزو برای دیدن محبوبم اشک از چشمانم سرازیر شد.
هوش مصنوعی: به او گفتم بنشین و از من دور نشو، چون همیشه یاد و خاطرۀ تو در من زنده است و هیچ وقت خالی از تو نمیشوم.
هوش مصنوعی: آه و ناله از آن روزی که جمعیت نشسته بودند و سپس دوباره برخاستند. مثل اینکه چراغ صبح به هنگام طلوع بر میخیزد و پس از آن به آرامی مینشیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
به خود کشتن توان زین خاکدان رست
چنانک آن پیرماهی زافت شست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.