گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای پیک صبا حال پریچهره ی ما چیست

وی مرغ سلیمان خبر آخر ز سبا چیست

در سلسله ی زلف سراسیمه ی لیلی

حال دل مجنون پراکنده ی ما چیست

بر خاک رهش سر بنهادیم ولیکن

سلطان خبرش نیست که احوال گدا چیست

با آنکه طبیب دل ریشست بگوئید

کز درد بمردیم بفرما که دوا چیست

گر زانک نرنجیده ئی از ما بخطائی

چین در خم ابروی توای ترک ختا چیست

چون دل ز پیت رفت و خطا کرد سزا یافت

دزدیده اگر دیده ترا دید سزا چیست

گر تیغ زنی ور بنوازی بمرادت

دادیم رضا تا پس ازین حکم قضا چیست

دی نرگست از عربده می گفت که خواجو

کام دل یکتای تو زان زلف دو تا چیست

در حضرت سلطان چمن چون همه بادست

چندین همه آمد شدن پیک صبا چیست