گفتمش روی تو صدره ز قمر خوبترست
گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست
گفتم آن زلف و جبینم بچنین روز نشاند
گفت کان زلف و جبین نیست که شام و سحرست
گفتم ای جان جهان از من مسکین بگذر
گفت بگذر ز جهان زانکه جهان برگذرست
گفتمش قد بلنت بصنوبر ماند
گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
گفتمش خون جگر چند خورم در غم عشق
گفت داروی دلت صبر و غذایت جگرست
گفتمش درد من از صبر بتر می گردد
گفت درد دل این سوخته دلمان تبرست
گفتمش ناله شبهای مرا نشنیدی
گفت از افغان توام شب همه شب دردسرست
گفتمش کار من از دست تو در پا افتاد
گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست
گفتمش کام دل خسته خواجو لب تست
گفت شک نیست که کام دل طوطی شکرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به گفتگو با محبوب خود میپردازد و از زیباییهای او تعریف میکند. او میگوید که زیبایی محبوبش از ماه نیز بیشتر است و محبوب جواب میدهد که این زیبایی تنها فریبی از جانب ماه است. شاعر به موها و جبین محبوبش اشاره میکند و محبوب در پاسخ به او میگوید که این زیبایی دائمی نیست. شاعر از درد و رنج عشق خود صحبت میکند و محبوب او را به صبر دعوت میکند و میگوید که این درد، جزء جداییناپذیر عشق است. در نهایت، شاعر به نزدیکی دل خستهاش به محبوب اشاره میکند و محبوب در جواب میگوید که هیچ شکی نیست که عشق به او، همانند طوطیای است که به شکر عشق میورزد. کل گفتگو به نوعی بیانگر درد و رنج عشق و توجه به زیباییهای ظاهری و باطنی در ارتباط عاشقانه است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که چهرهات از تمام زیباییها زیباتر است، او گفت ساکت باش که این زیبایی، فریبنده و موقتی مانند زیبایی ماه است.
هوش مصنوعی: گفتم آن مو و پیشانی من را چنین روزی نشان داد، گفت آن زلف و پیشانی نیست که فقط مخصوص صبح و شام باشد.
هوش مصنوعی: به او گفتم ای عزیزترین وجود، از من ضعیف بگذر، او گفت از این دنیا بگذر، چرا که دنیا خود گذراست و پایدار نیست.
هوش مصنوعی: به او گفتم قد تو به درخت صنوبر میماند، اما او با نگاهی به دل خود گفت که ببین چه اندازه تنگنظر است.
هوش مصنوعی: با او صحبت کردم و از غم عشقم شکایت کردم و پرسیدم که چه مقدار باید درد و رنج بکشم. او در پاسخ گفت که برای تسکین دلِ تو، صبر بهترین دارو است و غذای تو همین درد و رنجی است که میکشی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که دردم از صبر بیشتر میشود. او نیز پاسخ داد که درد دل ما همچون تبر بر دل سوختهمان فرود میآید.
هوش مصنوعی: به او گفتم که آیا نالههای شبانۀ من را نشنیدی؟ او پاسخ داد که صدای تو به قدری در تمام شبها بلند است که دردسرهای شب را از آن نمیتوان شنید.
هوش مصنوعی: به او گفتم که کار من به خاطر تو دچار مشکل شده است. او پاسخ داد که امروز این دلخوشی دیگر به دست کسی دیگر است.
هوش مصنوعی: به کسی که دلش شکسته و خسته است، گفتم که آرامش و لذت جان را در لبهای تو میبینم. آن شخص پاسخ داد که هیچ تردیدی نیست که لذت واقعی برای طوطی، در شکر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه شادی است که زو در همه عالم خبرست
وین چه شکرست که زو در همه عالم اثرست
این چه بادست که او را ز نعیم است نسیم
وین چه ابرست که او را ز سعادت مَطَرست
وین چه سورست که پنداری جشنی است بزرگ
[...]
اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست
که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست
دل مبند ار خردی داری بر سیم وزرت
که زروسیم جهان همچو جهان در گذرست
زوبدنیات حسابست بعقبات عقاب
[...]
روز بس خرم و موسم ز همه خوبترست
عید فطرست که عالم همه پر زیب و فرست
باز در مهد شرف کوکبه عید رسید
موکب عشرت و شادی و طرب بر اثرست
شاهد عید که آنرا مه نو می خوانند
[...]
تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش ترست
آدمیدزد زِ زردزد کنون بیشترست
گربزانند که از عقل و خبر میدزدند
خود چه دارند کسی را که ز خود بیخبرست
خود خود را تو چنین کاسد و بیخصم مدان
[...]
مدتی در طلب مال جهان کردم سعی
تا بآخر خبرم شد که ز نفعش ضررست
عوض هر چه بمن داد فلک عمر ستد
نکند فایده فریاد که اینش هدرست
عمر ضایع شده و مال نماندست بجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.