ماهم از شب سایبان بر آفتاب انداختست
سروم از ریحان تر برگل نقاب انداختست
بر کنار لاله زار عارضش باد صبا
سنبل سیراب را در پیچ و تاب انداختست
حلقه های جعد چین بر چین مه فرسای را
یک بیک در حلق جانم چون طناب انداختست
تا کند مرغ دلم را چون کبوتر پای بند
بر کنار دانه دام از مشک ناب انداختست
آن دو هندوی سیه کار کمند انداز را
همچو دزدان بسته و بر آفتاب انداختست
منکه چون زلفش شدم سر حلقه ی شوریدگان
حلقه وارم بر در آیا از چه باب انداختست
مردم چشم ارز چشم من بیفتد دور نیست
چون بخونریزی سپر بر روی آب انداختست
ساقی مستان که هوش می پرستان می برد
گوئیا بیهوش دارو در شراب انداختست
در رهش خواجو بآب دیده و خون جگر
دل چو دریا کرده و خر در خلاب انداختست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.