به بزمگاه صبوحی کنون به مجلس خاص
حیاتبخش بُود جام مِی به حکم خواص
ز شوق مجلس مستان نگر به بزم افق
که زهره نغمهسرای است و مشتری رقّاص
بسوز مجمر عود ای مقیم خلوت انس
بساز بزم صبوح ای ندیم مجلس خاص
بگو که فاتحهٔ باب صبحخیزان را
سپیدهدم بدمد حرزی از سر اخلاص
تو از جراحت دلهای خسته نندیشی
که در ضمیر نیاری که الجروح قصاص
محبّت روی تو رویم نمیتواند دید
که گفتهاند که القاص لا یحبّ القاص
نه در جمال تو مشتاق را مجال نظر
نه از کمند تو عشّاق را امید خلاص
ز قید عشق تو میخواستم که بگریزم
گرفت پیش ره اشکم که لاتحین مناص
غریق لجّهٔ دریای عشق شد خواجو
ولی چو دُر به کف آرد چه غم خورد غوّاص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یک مجلس ویژه از میگساری اشاره میکند که در آن جام می به عنوان زندگیبخش و دلانگیز معرفی شده است. او به شوق مجلس و زیبایی آن اشاره دارد و از عود و عطر آن فضای معنوی و دلنشینی را به تصویر میکشد. شاعر همچنین به درد و رنج عشق و جدایی میپردازد و میگوید که عشق او را به شدت تحت تاثیر قرار داده و نمیتواند از آن فرار کند. در نهایت، شاعر مانند یک غواص غرق در دریای عشق، به زیبایی و وسوسههای آن اشاره میکند و حسرت و ناشادمانی خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: به جشن و میهمانیای خوشگوار برو که در آن شراب به خاطر خواصش، زندگیبخش و نشاطآور است.
هوش مصنوعی: از روی خوشحالی و شوق آن مجلس شاداب و پرجذبه نگاه کن به جشن آسمانی، که ستاره زهره، آهنگساز و مشتری، رقصنده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در کنار دوستان از دلنشینی و آرامش لذت میبری، بیا عود را روشن کن و عطرش را بپراکن، و برای ما مجلس شاد و پر از سرور برپا کن.
هوش مصنوعی: بگو که صبحخیزان را با طلوع سپیده دعا کنید و با دل پاک و خالص از خدا طلب خیر داشته باشید.
هوش مصنوعی: تو به درد دلهای خسته فکر نمیکنی، در حالی که در باطن میدانی که جراحات باید پاسخ داده شوند.
هوش مصنوعی: عشق به چهره تو چشمانم قادر به دیدن نیست، زیرا گفتهاند که دوری، عشق را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: نه زیبایی تو اجازه میدهد که عاشقان به تماشا بپردازند و نه بند تو امیدی به آزادی برای آنها باقی میگذارد.
هوش مصنوعی: من آرزو داشتم که از بند عشق تو فرار کنم، اما آنقدر دردم زیاد شد که نتوانستم از چنگ آن رها شوم.
هوش مصنوعی: خواجو در دریاچهی عشق غرق شده است، اما اگر مثل مروارید در دریا به دست آورد، نگران چه چیز باید باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به نینی که بر آن در بریم سجده خاص
همیشه فاتحه خوانیم از سر اخلاص
دلا چو طالب وصلی ز آب دیده منال
که در به چنگ نیاره چو دم زند غواص
مراد هر دو جهان یافتم به دولت دوست
[...]
کسی که دیده بود آن نگار را رقاص
عجب مدار که گردد ز درد غصه خلاص
به بزمگاه صبوحی کنان مجلس خاص
حیوه نحش بود جام می به حکم خواص
امید هست که بنوازیم بخلعت خاص
بارمک ار نرسد دست کم زجامه خاص
بیافت سوزن ازان بخیه چو مروارید
[...]
چو بخت نیست که بارم دهی به مجلس خاص
بر آستان ارادت نهم سر اخلاص
دعای مردن خود می کنم مگر یابم
ز دوری تو و نزدیکی رقیب خلاص
تو را ز قتل اسیر کمند خویش چه بیم
[...]
زهی جفای تو بر من دلیل رحمت خاص
مرا وفای تو نقش صحیفه اخلاص
مدام مطرب بزم غم توام من مست
سرود ناله من کرده چرخ را رقاص
خراب باده عشقت ز ننگ عقل بری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.