سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند
ور سوی کعبه شوم راهب دیرم خوانند
زاهدان کز می و معشوق مرا منع کنند
چون شدم کشته ز تیغم بچه می ترسانند
روی بنمای که جمعی که پریشان تواند
چون سر زلف پریشان تو سرگردانند
دل دیوانه ام از بند کجا گیرد پند
کان دو زلف سیهش سلسله می جنباند
من مگر دیوم اگر زانک برنجم زرقیب
که رقیبان تو دانم که پری دارانند
عاقبت از شکرت شور بر آرم روزی
گرچه از قند تو همچون مگسم میرانند
چون تو ای فتنه ی نوخاسته برخاسته ئی
شمع را شاید اگر پیش رخت بنشانند
حال آن نرگس مست از من مخمور بپرس
زانک در چشم تو سرّیست که مستان دانند
خاک روبان درت دم بدم از چشمه ی چشم
آب بر خاک سر کوی تو می افشانند
جان فروشان ره عشق تو قومی عجبند
که بصورت همه جسمند و بمعنی جانند
عندلیبان گلستان ضمیرت خواجو
گاه شکّر شکنی طوطی خوش الحانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی است و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوق خود بیان میکند. شاعر از موانع و محدودیتهایی که زاهدان و دیگران برای او ایجاد میکنند، سخن میگوید و به این موضوع اشاره میکند که حتی اگر به سمت معبد بروید، او همچنان تحت تاثیر عشق خود به معشوق است. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و از دیوانگی و شیدایی ناشی از عشق میگوید. در انتها، او به نقش عشق در زندگی انسانها و عواطف آشکار و پنهان آنها میپردازد. به طور کلی، شعر نشاندهنده تناقضات عشق و تأثیرات عمیق آن بر روح و جان انسانهاست.
هوش مصنوعی: به من اجازه نمیدهند به دیر بروم، زیرا مرا تنها به عنوان کسی که غیر از آنجا میشناسند، میشناسند. اگر به سوی کعبه بروم، باز هم مرا به عنوان راهب دیر خواهند شناخت.
هوش مصنوعی: زاهدانی که مرا از نوشیدن شراب و عشق با معشوق منع میکنند، حالا وقتی که من از تیر عشق کشته شدهام، از بچهها میترسند.
هوش مصنوعی: به من رویت را نشان بده، چون افرادی که در سردرگمی به سر میبرند، همانند در هم بودن موهای پریشان تو محصور شدهاند.
هوش مصنوعی: دل دیوانهام از کجا میتواند نصیحتی بگیرد، وقتی که آن دو زلف سیاهش همچون رشتهای در حال حرکت است؟
هوش مصنوعی: من اگر چه دچار غم و درد میشوم، اما از رقیبان تو غمگین نیستم چون میدانم آنها مانند پریان زیبا هستند.
هوش مصنوعی: در نهایت، روزی از محبت تو شعف و شوری برمیانگیزم، هر چند که بعضی مرا چون مگسی به مرگ بکشند.
هوش مصنوعی: تو که ای زیبایی تازه و دلربا، اگر شمعی را در حضور تو قرار دهند، شاید درخششی خاص پیدا کند.
هوش مصنوعی: احوال آن گل نرگس را از من بپرس که مست و شیدا است، زیرا در چشمان تو رازی وجود دارد که تنها مستان از آن باخبرند.
هوش مصنوعی: در هر لحظه، خاکی که به عنوان نماد زیبایی و محبت توست، از چشمانم آب میریزد و بر خاک کوی تو میپاشد.
هوش مصنوعی: افرادی که در راه عشق تو فدای جانشان میشوند، عجب افرادی هستند. آنها به ظاهر جسمانی هستند، اما در حقیقت در عمق وجودشان جان و روح هستند.
هوش مصنوعی: پرندگان باغ ذهن تو، مانند خوش صدایانی هستند که گاه به تفسیر شیرینیهای دل میپردازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
[...]
اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
همه خر طبع و همه احمق و بی دانش و دند
شمس تبریز! تو جانی و همه خلق تناند
پیش جان و تن تو صورت تنها چه تنند
برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند
عاشقان را به خدا بخش ملامت تا چند
من دیوانه ز زنجیر نمیاندیشم
که کشیدهست مرا زلف مسلسل در بند
خسروان از پی نخجیر دوانند ولی
[...]
آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند
کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان
از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.