من خاک آن بادم که او بوی دلارام آورد
در آتشم ز آب رخش کاب رخ من می برد
آنکو لبش گاه سخن هم طوطی و هم شکرست
طوطی خطّش از چه رو پر بر شکر می گسترد
سرو از قد چون عرعرش گل پیش روی چون خورش
این دست بر سر می زند وان جامه بر تن می درد
من تحفه جان می آورم بهر نثار مقدمش
وان جان شیرین از جفا ما را بجان می آورد
زلف سیه کارش نگر و آن چشم خونخوارش نگر
کاین قصد جانم می کند وان خون جانم می خورد
هنگام تیر انداختن گر بر من آرد تاختن
در پای او سر باختن عاشق بجان و دل خرد
بگذشتی و بگذاشتی ما را و هیچ انگاشتی
جانا ز خشم و آشتی بگذر که این هم بگذرد
گه گه بچشم مرحمت بر ما نظر می کن ولی
سلطان ز کبر و سلطنت در هر گدائی ننگرد
زان سنبل عنبر شکن خواجو چو میراند سخن
می یابم از انفاس او بوئی که جان می پرورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی شاعر به معشوقش است. شاعر خود را به خاکی تشبیه میکند که بوی عاشقانهای از معشوق میگیرد و در عذاب عشق به سر میبرد. از زیبایی و دلربایی معشوق میگوید و به چشمانش اشاره میکند که جانش را میگیرد. شاعر با وجود درد و رنجی که از جدایی تحمل میکند، همچنان دلش به محبت و توجه معشوق خوش است و به کیمیای عشق اشاره میکند که جانش را تغذیه میکند. او از حالتی بین عشق و خشم سخن میگوید و بر این نکته تأکید دارد که با گذشت زمان، این حالات نیز تغییر خواهند کرد. در نهایت، شاعر به جمال و نرمخویی معشوق اشاره کرده و اثرات عشق او را بر روح و جان خود توصیف میکند.
هوش مصنوعی: من از جنس خاک وجود آن محبوبم که با خود عطر خوشی به ارمغان آورده است. در آتش عشق او، قلبم میسوزد و از زیبایی چهرهاش، چهرهام را میرباید.
هوش مصنوعی: آنکه لبش سخن را به زیبایی ادا میکند، هم مانند طوطی خوشزبان است و هم مثل شکر شیرین. اما چرا طوطی این خط زیبا را به شکری نرم و شیرین گسترش میدهد؟
هوش مصنوعی: درخت سرسبز و قدبلندی مثل سرو، در کنار گوشهای گل زیبا قرار دارد. چهرهاش مانند خورشید است که با شادی دستش را بر سر خود میزند و آن لباس زیبا را که به تن دارد، بر میکند.
هوش مصنوعی: من هدیهای از جان خود به عنوان نذری برای استقبال از او میآورم، و این جان شیرینم به خاطر رفتار ناپسند خود ما را به زحمت میاندازد.
هوش مصنوعی: به موهای تیرهاش توجه کن و آن چشمان خطرناک و خونیاش را ببین که با نیت کشتن به من نگاه میکند و از جانم میمکد.
هوش مصنوعی: زمانی که تیر به سوی من پرتاب شود، اگر آن تیر به او بخورد، برای من در پای او شکست و ناکامی به همراه دارد، و عاشق با جان و دلش ناراحت و خرد میشود.
هوش مصنوعی: تو از کنار ما گذشتی و ما را نادیده گرفتی، ای عزیز. از خشم و دلخوری عبور کن، زیرا این حالت هم گذراست و خواهد گذشت.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات لطف و محبت خود را به ما مینمایانی، اما پادشاهان به خاطر خودبزرگبینی و جاهطلبیشان به هیچ گدایی توجه نمیکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که خواجو با آن زیبایی و عطر دلانگیز خود صحبت میکند، بویی خوش از نفس او به مشامم میرسد که روح را nourishes و به زندگی میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجه موید کز خرد نفسش همی معنی برد
چون بحر او موج آورد جان پرورد دین گسترد
نبینی که جائی برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.