گنجور

 
خواجوی کرمانی

حیات‌بخش بُود باده خاصه وقت صبوح

که راح را بُود آن دم خواص جوهر روح

فکنده مرغ صراحی خروش در مجلس

چو بلبلان سحر در چمن به وقت صبوح

مباش بی لب یاقوت و جام یاقوتی

که نیست بی می و معشوق در زمانه فتوح

مرا چو توبه گنه بود توبه کردم از آن

که گر نکرد گناه از چه توبه کرد نصوح

نوشته‌اند بر اوراق کارنامهٔ عشق

که رند را نبُود در صلاح و توبه صلوح

مرا که از درت امید فتح بابی نیست

دَرِ دو لختی چشم است بر رهت مفتوح

خیال نرگس مستت چو در دلم گذرد

شود ز خنجر خونریز او دلم مجروح

فشاند بر جگر ریش من غم تو نمک

نبشت دفتر حسن ترا خط تو شروح

گر آب دیده ز سر برگذشت خواجو را

گمان مبر که به طوفان هلاک گردد نوح

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کسایی

جنازهٔ تو ندانم کدام حادثه بود

که دیده ها همه مصقول کرد و رخ مجروح

از آب دیده چو طوفان نوح شد همه مرو

جنازهٔ تو بر آن آب همچو کشتی نوح

انوری

هزار مدح شکر طعم وصف تو گفتم

کزو نگشت مرا تازه یک صبوح فتوح

برادرم که دو تن تاک را نهد نیرو

همی گسسته نگردد غبوق او ز صبوح

درست شد که دو تن تاک به ز صد ممدوح

[...]

حکیم نزاری

ترا که صحبت اهل دلی نکرده فتوح

بقای خضر چه دانی چه بود و کشتی نوح

شود چو چشمه خورشید نور بخش دلت

گرت ز جام صفا می دهند وقت صبوح

چو راح در سرت افتد به راه عقل مرو

[...]

جهان ملک خاتون

بیا لطافت گل را ببین به وقت صبوح

که تا ز خوف بیاسایدم زمانی روح

به وقت گل دل خود را مدار تنگ ز غم

یقین بدان که درین موسمست عین فتوح

بسان بلبل شوریده دل ز بیم فراق

[...]

سحاب اصفهانی

ز صاف راح بکش هر صباح جام صبوح

که صبح موسم عیش است و راح لذت روح

صباح عید و لب جویبار و جام صبوح

روا بود که پشیمان شود ز تو به نصوح

چه سود از این که لبش مرهم جراحت هاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه