ایخسرو سرفراز گردون
بر خاک در تو سر نهاده
هر صبح صبوحیان انجم
بر یاد تو نوش کرده باده
این کوکب زرنگار می خیست
از پای تکاورت فتاده
زربخش مرا و اسب و جامه
تا کار دلم شود گشاده
در راه بیکدرم نیرزد
دینار برهنه و پیاده