طوطی از پسته تنگ تو شکر گرد آورد
چشمم از درج عقیق تو گهر گرد آورد
صد دل خسته بهر موئی از آن زلف دراز
مهر رخسار تو در دور قمر گرد آورد
مردم چشم من از بهر نثار قدمت
ای بسا دُر که درین قصر دو در گرد آورد
گنج قارون چو درین ره به پشیزی نخرند
رخ زردم بچه وجه اینهمه زر گرد آورد
خبرت هست که چندین دل صاحب نظران
نرگس مست تو هنگام نظر گرد آورد
چرخ پیروزه ز خون جگر فرهادست
آن همه لعل که بر کوه و کمر گرد آورد
در سر چشم جفا دیده ی خون افشان کرد
دل من هرچه بخوناب جگر گرد آورد
گرم کن بزم طرب را که شب مشک فروش
رخت سواد بدم سرد سحر گرد آورد
خسرو آنست که چون ملک وصالت دریافت
لعل شیرین ترا دید و شکر گرد آورد
دلم این لحظه بدست آر که جانم ز درون
کرد ترتیب ره و بار سفر گرد آورد
چشم خواجو چو رخ آورد بدریای سرشک
سوی بحرین شد و لؤلؤی تر گرد آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جاذبه معشوق خود اشاره دارد و با استفاده از تمثیلها و تصاویری زیبا حس و حال عاشقانه خود را بیان میکند. او طوطی را به عنوان نشانهای از عشق و زیبایی معشوق معرفی میکند که از پسته زودرس شیرینی میسازد. چشمهایش در جستجوی زیباییهای معشوق، گوهری را جمعآوری میکنند و دلخستهها را به خاطر زلفهای معشوق به یاد میآورد. شاعر با تأکید بر عشق و زیبایی، حسرت و امید را در دل خود میپروراند و از مجسمههای گرانبهایی مانند عقیق و لعل یاد میکند. در نهایت، او آرزو میکند که عشق خود را بیاورد و حال و هوای دلش را شاد کند. به طور کلی، این شعر سرشار از احساسات عمیق عاشقانه و زیبایی شناسی است.
هوش مصنوعی: طوطی با طعم پستهی تلخ تو شیرینی را جمع میکند و چشم من از دانههای عقیق تو جواهر میسازد.
هوش مصنوعی: بسیاری دلهای دلشکسته به خاطر موی پریشان تو، از زیبایی چهرهات دور قمر جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: مردم چشم من برای قربانی کردن وجود توست، ای بسیار گوهرها که در این قصر دو در جمع کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر همه این ثروت را برای بدست آوردن غنیمتی از کار نبرند و به بهایی ناچیز بخرند، پس چرا من باید به خاطر این همه طلا و زر خودم را در زحمت بیندازم و رنگ زردی به چهره بیاورم؟
هوش مصنوعی: میدانی که وقتی نرگس مست تو را مینگرند، چندین دل بینندگان دلداده و حیران میشوند و محو تماشای تو میگردند.
هوش مصنوعی: چرخ بلندی که در آسمان میچرخد، به دلیل زحمات و تلاشهای فرهاد است. تمام سنگهای قیمتی و جواهراتی که در کوهها و دشتها جمع شدهاند، نتیجه سختیها و رنجهای اوست.
هوش مصنوعی: نگاه معشوقهام چشمان پر از جفا و زخم است که دل من را پر از درد و رنج کرده است؛ هرچه خون و اشک جمع کردهام، به خاطر آلامی است که لحظه به لحظه بر دل میگذرد.
هوش مصنوعی: بزم شادی را گرم کن، چون شب عاشق تو، سیاهپوش، صبح زود به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: خسرو کسی است که زمانی که مقام وصل را به دست میآورد، زیبایی و شیرینی تو را میبیند و از آن شادی و خوشی جمع میکند.
هوش مصنوعی: در این لحظه، قلبم را به دست بیاور، زیرا جانم به سوی سفر میرود و آماده ترک خانه است.
هوش مصنوعی: چشم خواجو وقتی که مانند چهرهی زیبایی به سوی دریا مینگرد، اشکها را به سمت دریا میبرد و مرواریدهای تازهای بدست میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.