دوش پیری ز خرابات برون آمد مست
دست در دست جوانان و صراحی در دست
گفت عیبم مکن ای خواجه که ترسا بچهای
توبهٔ من چو سر زلف چلیپا بشکست
هر که کرد از در میخانه گشادی حاصل
چون تواند دل سودازده در تقوی بست
من اگر توبه شکستم مکن انکارم از آنک
خودپرستی نکند هر که بود بادهپرست
گر به پیری هدف ناوک خلقی گشتم
چه توان کرد که تیر خردم رفت از شست
مستم آن دم که بمیرم به سر خاک برید
تا سر از خاک بر آرم به قیامت سرمست
کس ازین قید به تدبیر نرفتست برون
زانک از چنبر تقدیر نمیشاید جست
مست و مدهوش برندش ز لحد بر عرصات
هر که شد همقدح بادهگساران الست
جانفشانان که چو شمع از سر سر بر خیزند
یک نفس بی می نوشین نتوانند نشست
همچو ابروی بتان صید کند خاطر خلق
آنک نشکیبدش از صحبت مستان پیوست
گر شود بزمگهت عالم بالا خواجو
تو مپندار که بالاتر ازین کاری هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره پیری و نزدیکی به مرگ است که یک پیر مست از خرابهها بیرون میآید و دست در دست جوانان دارد. او میگوید که نمیتوان به او عیب گرفت، چرا که توبهاش در اثر لذتبخشی زندگی و باده شکسته شده است. او اعتراف میکند که بندگی خدا را نمیتوان داشت در حالی که دل به میخانهها داده است. پیر مست با یادآوری این نکته که تقدیر را نمیتوان تغییر داد، به زندگی خود و لذتهای آن اشاره میکند. او میگوید که هیچکس نمیتواند از قید تقدیر رها شود و در نهایت، زندگی شاداب و خوشگذران را ارج مینهند.
هوش مصنوعی: دیشب پیرمردی از میخانه بیرون آمد، در حال intoxication و خوشحالی، دستی در دست جوانان داشت و در دستش نیز یک پارچ شراب بود.
هوش مصنوعی: بگو عیب من را نگیر ای آقا، چرا که توبهام مانند شکستن بند زلف کسی است که به آن وابسته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از در میخانه وارد شود و از شراب لذت ببرد، چگونه میتواند دل نگران و خستهاش را به تقوا و پرهیزگاری پیوند دهد؟
هوش مصنوعی: اگر من از توبهام برگردم، تو مرا نادیده نگیر، زیرا هر کسی که به میپرستی روی میآورد، نباید خودخواهی کند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر پیری، هدف تیر و کمان دیگران شدم، چه میتوان کرد وقتی که عقل و درک من از دست رفته است؟
هوش مصنوعی: در زمان مرگم آنقدر شاد و سرمست هستم که آرزو دارم به سر خاکم بیایید، تا وقتی که از خاک برمیخیزم، هنوز هم در حالت مستی باشم.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته از این قید رهایی یابد، چون نمیتوان در چنبرهی سرنوشت چارهای جست.
هوش مصنوعی: این بیت به طرز مجازی به حالتی اشاره دارد که افرادی که در زندگی غرق در لذت و مستی هستند، پس از مرگ به دنیای دیگری منتقل میشوند. هر کسی که از پلیدیهای دنیا رهایی یابد و به دنیای معنوی برسد، به جمع کسانی پیوسته که در خوشی و شادی زندگی میکنند و از لذتها بهرهمند میشوند. در واقع، این تصور وجود دارد که انسان از زندگی مادی جدا شده و به مرحلهای بالاتر از لذتها و خوشیها میرسد.
هوش مصنوعی: افرادی که با عشق و شور و هیجان زندگی میکنند، مانند شمعی هستند که به سرعت میسوزند و خاموش میشوند. آنها نمیتوانند بدون نوشیدن شراب محبت، لحظهای آرام بنشینند.
هوش مصنوعی: خاطر مردم مانند ابروی معشوقان فریبنده است و هرکس که از جمع مستان جدا شود، نمیتواند این زیبایی را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: اگر مهمانی تو به اندازهای با شکوه و عظیم باشد که به مرتبه بالا برود، خواجو، خیال نکن که کار دیگری بالاتر از این وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف
شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.