ای نفس مشک بیز باد بهاری
غالیه بوئی مگر نسیم نگاری
بر سر زلفش گذشته ئی که بدینسان
نافه گشائی کنی و مشک نثاری
جان گرامی فدای خاک رهت باد
کز من مسکین قدم دریغ مداری
گر گذری با شدت بمنزل آن ماه
لطف بود گر پیام من بگذاری
گو چه شود گر خلاف قول بد اندیش
کام دل ریش این شکسته برآری
ای ز سر زلف مشکسای معنبر
بر سر آتش نهاده عود قماری
چون بزبان قلم حدیث تورانم
آیدم از خامه بوی مشک تتاری
غابَ إذا غبتُ فی الصبابِة صبری
بان إذا بنت فی العباد قراری
من چو برون از تو دستگیر ندارم
چون سر زلفم مگر فرو نگذاری
زور ورزم با تو چون ز دست نخیزد
چاره چه باشد برون ز ناله و زاری
هر نفس از شاخسار شوق برآید
غلغل خواجو چه جای نغمه سازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف عشق و دلباختگی خود میپردازد و از زیبایی معشوق میگوید. او با آرزوی بویی دلنشین از معشوق، از احساسات عمیق و خواستههای قلبیاش سخن میگوید. شاعر همچنین به نشان دادن ناامیدی و درد ناشی از دوری معشوق اشاره میکند و از محبت و فدای جانش در راه او میگوید. او در پایان به لزوم پذیرش غم و گلهگذاری از وضعیت خود میپردازد و احساسات درونیاش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای نفس، مثل مشک خوشبو در بهار بوی گلاب را پراکنده کن، مگر اینکه نسیم دلانگیزی بیاید و عطر تو را به مشام برساند.
هوش مصنوعی: درباره زیبایی و جذابیت زلف او، چیزی گذشته است که تو بتوانی با این حالت دلتنگی و عاشقانه آن را بگشایی و عطر مشک بر افکنید.
هوش مصنوعی: ای کاش جان عزیزم فدای خاکی شود که در آن گام میگذاری، زیرا از من بیچاره، دریغ نکن که حتی یک قدم در راهت بگذارم.
هوش مصنوعی: اگر روزی با شتاب به خانه آن ماه زیبا بیایی، بسیار خوشایند خواهد بود، به شرطی که پیام من را فراموش نکنی.
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر بر خلاف حرف یکی، دل شکستهام را شاد کنی؟
هوش مصنوعی: ای کسی که زلفهای مواج و زیبا داری، بوی خوش چوب عود را مانند قمار در آتش میافکنی.
هوش مصنوعی: زمانی که با زبان قلم از داستانهای توران صحبت میکنم، از جوهری که بر روی کاغذ مینویسم، بویی همانند مشک تاتاری به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که در عشق و شوق تو غایب میشوم، صبر من در پناهگاهی که بنا کردهام، آرام میگیرد.
هوش مصنوعی: من وقتی از تو جدا میشوم، هیچ کمکی نمیتوانم بگیرم، مگر اینکه خودت به من اجازه دهی که زلفت را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: اگر تلاش و کوشش من در برابر تو بیفایده باشد، چه راهی جز فریاد و ناله وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر لحظه از شور و شوق سر برمیآورد، صدای خواجو چه نیازی به نغمهسرایی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش همه شب همی گریست به زاری
ماه من آن ترک خوبروی حصاری
برد و بناگوش سایبانش همی کرد
یک ز دگر حلقه های زلف بخاری
از بس کآب دو چشم او بهم آمد
[...]
ای مونس دیده با ضمیرم یاری
اندر دل من نشسته بیداری
آه که دلم برد غمزههای نگاری
شیر شگرف آمد و ضعیف شکاری
هیچ دلی چون نبود خالی از اندوه
درد و غم چون تو یار و دلبر باری
از پی این عشق اشکهاست روانه
[...]
باز جهان تازه کرد قدرتِ باری
باده بده بر نسیمِ بادِ بهاری
گُل بُنِ بشکفته و طراوت و زینت
بلبلِ شوریده و شفاعت و زاری
باد چو زلفِ بنفشه کرد به شانه
[...]
عمر گذشت، ای دل شکسته، چه داری؟
چارهٔ کاری نمیکنی، به چه کاری؟
روز بیهوده صرف کردهای، اکنون
گریهٔ بیهوده چیست در شب تاری؟
آنچه ز عمر تو فوت گشت ز روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.