گنجور

 
حکیم نزاری

باز جهان تازه کرد قدرتِ باری

باده بده بر نسیمِ بادِ بهاری

گُل بُنِ بشکفته و طراوت و زینت

بلبلِ شوریده و شفاعت و زاری

باد چو زلفِ بنفشه کرد به شانه

گل چه کند در برابر آینه‌داری

بویِ خوشِ لاله در تنوره ی آتش

قاعده ی مجمرست و عودِ قِماری

خاصه درین وقت کز خواص تناسخ

بیدق شطرنج می‌کنند سواری

مشتبهی گفته شد به عادتِ شاعر

مذهبِ ما را از آن طرف نشماری

هیچت اگر از حیات هیچ نصیبی

هست که حدّ ِ دواب باز گذاری

در برِ گل خفته تا سحرگه و آن گه

در شَمَرِ خُم روی و غسل برآری

ور نه برون آیی از مراتب حیوان

پس تو به فتوای عقل کم ز حماری

جنبشی اندر نبات هست و خروجی

گر تو ز گل کم‌تری به مرتبه خاری

بویِ ریاحین خلد باورت ار هست

نیست جز از گل‌ستانِ طبعِ نزاری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

دوش همه شب همی گریست به زاری

ماه من آن ترک خوبروی حصاری

برد و بناگوش سایبانش همی کرد

یک ز دگر حلقه های زلف بخاری

از بس کآب دو چشم او بهم آمد

[...]

میبدی

ای مونس دیده با ضمیرم یاری

اندر دل من نشسته بیداری‌

مولانا

آه که دلم برد غمزه‌های نگاری

شیر شگرف آمد و ضعیف شکاری

هیچ دلی چون نبود خالی از اندوه

درد و غم چون تو یار و دلبر باری

از پی این عشق اشک‌هاست روانه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

باز دلم صید کرد طرفه نگاری

سرو قدی غنچه سینه لاله عذاری

دست و عنانش دریغ و پای و رکابش

تا چه کنند از چنین نزار شکاری

جان به لبِ از آرزو رسید که دارم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

عمر گذشت، ای دل شکسته، چه داری؟

چارهٔ کاری نمی‌کنی، به چه کاری؟

روز بیهوده صرف کرده‌ای، اکنون

گریهٔ بیهوده چیست در شب تاری؟

آنچه ز عمر تو فوت گشت ز روزی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه