گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای صبا حال جگر گوشه ی ما چیست بگو

در دل آن مه خورشید لقا چیست بگو

صبر چون در مرض خسته دلان نافع نیست

درد ما را بجز از صبر دوا چیست بگو

اگر از مصر بدین جانبت افتاد گذار

خبر یوسف گمگشته ی ما چیست بگو

هرگز از صدرنشینان سلاطین با تو

هیچکس گفت که احوال گدا چیست بگو

از برای دلم ای هدهد میمون آخر

عزم بلقیس چه و حال سبا چیست بگو

گر نه آنست کزو مشک ختا می خیزد

چین گیسوی تو ای ترک ختا چیست بگو

آخر ای ماه پریچهره اگر نیست هلال

آن خم ابروی انگشت نما چیست بگو

بجز از آنک برم مهر و وفای تو بخاک

بر من ای دلبر بی مهر و وفا چیست بگو

قصد خواجو چه نمائی و نترسی زخدا

جرم این خسته دل از بهر خدا چیست بگو