خوشا صبح و صبوحی با هُمالان
نظر بر طلعت فرخنده فالان
خداوندا بده صبری جمیلم
که می نشکیبم از صاحب جمالان
خیالست این گه برگردم ز خوبان
چو درویش از در دریا نوالان
دلم چون گیسوی او بر کمر دید
چو وحشی شد شکار کوه مالان
گهی کز کازرون رحلت گزینم
بنالد از فغانم کوه نالان
غریبان را چرا باید که بینند
بچشم منقصت صاحب کمالان
خطا باشد که چشم ترکتازت
دل مردم کند یکباره تالان
مگر زلف تو زان آشفته حالست
که در تابند ازو آشفته حالان
چنان مرغ دلم در قیدت افتاد
که کبکان دری در چنگ دالان
عقاب تیز پرکی باز گردد
بهر بازی ز صید خسته بالان
غزل خواجو بگوید بر غزاله
مگر بر آهوی چشم غزالان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم آن شیپور بر صد راه نالان
بسان بلبل اندر آبسالان
زمانی گشت گرد چشمه نالان
به گریه دستها بر چشم مالان
چنان بد آدم از ذوق وصال آن
که پیشش بود گوئی مر خیال آن
صنم در تیره شب زینگونه نالان
پرستاران به حسرت دست مالان
شبی بیدار بود، از عشق نالان
پریشان گشته چون آشفته حالان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.