اکنون که از بهشت نشان می دهد نسیم
بنشان غبار ما بنم ساغر ای ندیم
انفاس دوستان دمد از باد بوستان
در موسمی چنین که روان پرورد نسیم
نام نعیم خلد مبر زانک در بهشت
نبود ورای وصل بهشتی رخان نعیم
آن درد نیست بر دل ریشم که تا بحشر
امکان آن بود که علاجش کند حکیم
وصلم مده بیاد که اهل جحیم را
اندیشه ی بهشت عذابی بود الیم
ما را امید رحمت و بیم عذاب نیست
کازاد گشته ایم ز بند امید و بیم
از ما عنان مکش که خلاف کرم بود
گر زانک از گذا متنفر بود کریم
ما در ازل حدیث تو تکرار کرده ایم
آری حدیث دوست کلامی بود قدیم
شیرین اگر بخر گه خسرو کند مقام
فرهاد در محبت شیرین بود مقیم
خواجو ز سیم اشک مکن یک زمان کنار
باشد که وصل دوست میسّر شود بسیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گولانج و گوشت و گرده و گوز آب و گادنی
گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم
والله که روزگار شد از مثل تو عقیم
حقا که چشم چرخ نبیند چو تو کریم
عیبی است در مشیب بعالم درون بزرگ
عیشی است در شباب بگیتی درون عظیم
خود آنزمان کجاست که تن را و عیش را
سستی نبود همدم و پیری نبد ندیم
عهدی که میفشاند درخت صبی ثمر
[...]
خاقانیا نجات مخواه و شفا مبین
کرد شفاعت علت و زاید نجات، بیم
کاندر شفاست عارضهٔ هر سپید کار
واندر نجات مهلکهٔ هر سیه گلیم
خواهی نجات مهلکه منگر نجات بیش
[...]
ای گاه تربیت صفت ذات تو رحیم
وی گاه صفدری یزک لشکر تو بیم
طاوس سدره در حرمت مرغ خانگی
بطنان عرش کعبهٔ جاه ترا حریم
صیت صداش مشرق ومغرب فرو گرفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.