عشق تو قضای آسمانی است
وصل تو بقای جاودانی است
در سایهٔ زلف تو دل من
همسایهٔ نور آسمانی است
بربود دلم کمند زلفت
حقا که مرا بدو گمانی است
پیداست چو آفتاب کان دل
در سایهٔ زلف تو نهانی است
عشق تو به جان خریدم ارچه
آتش همه جای رایگانی است
هرچند بر آستان کویت
گردون به محل پاسبانی است
دلجوئی کن که نیکوان را
دلجوئی رسم باستانی است
خاقانی را به دولت تو
کار سخنان هزارگانی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشقی که نه عشق جاودانی است
بازیچهٔ شهوت جوانی است
هر کس محروم از جوانی است
دردی کش صاف زندگانی است
از یاد تو با نسیم آهم
بویی ز بهار نوجوانی است
کس پی نبرد که قاتلم کیست
[...]
این عرصه که گفت خوش جهانی است
خاکش بر سر که خاکدانی است
عاقل به خدا اگر گزیند
گردی که فراز او دخانی است
در لاله نگر به چشم عبرت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.