ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
دل در هوس جان میدهد، تو دلستان کیستی
ای گلبن نادیده دی اصل تو چه وصل تو کی
با بوی مشک و رنگ می از گلستان کیستی
ای از بتان دلخواه تو، در حسن شاهنشاه تو
ما را بگو ای ماه تو، کز آسمان کیستی
بگشا صدف یعنی دهن بفشان گهر یعنی سخن
پنهان مکن یعنی ز من تا عشقدان کیستی
چون زیر هر مویی جدا یک شهر جان داری نوا
خامی بود گفتن تو را جانا که جان کیستی
با مایی و ما را نهای، جانی از آن پیدا نهای
دانم کز آن ما نهای، برگو از آن کیستی
خاقانی از تیمار تو حیران شد اندر کار تو
ای جان او غمخوار تو، تو غمنشان کیستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به جستجوی حقیقت و شناخت معشوق میپردازد. او از معشوق میخواهد تا خود را معرفی کند و نشان دهد کیست. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و مفاهیم عاشقانه، به توصیف عشق و زیباییهای معشوق میپردازد و به دنبال درک عمق احساساتش است. او به "جان" و "دل" اشاره میکند و میخواهد بفهمد وجود معشوق چه معنا و اهمیتی برای او دارد. شاعری که در نهایت ابراز میکند که در این جستجو غرق شده و حیران مانده است.
هوش مصنوعی: ای مایهی آرامش جانها، تو کی هستی که به خاطر تو دلها در آرزوی تو زندگیشان را میگذارند؟ تو که دلربا و دلبر هستی، کیستی؟
هوش مصنوعی: ای گل زیبا که کمتر کسی تو را دیده، هویت واقعی تو چیست و چه رابطهای با معشوق داری؟ از کجا به سراغ بوی خوش مشک و رنگ میگریزی که در میان باغ گلها حضوری؟
هوش مصنوعی: ای زیبای دلپسند، در زیبایی تو به اوج خود رسیدهای. لطفا به ما بگو که تو که هستی، ای ماه، که از آسمان آمدهای؟
هوش مصنوعی: دهن خود را باز کن تا جواهرات را بیرون بریزی، یعنی سخنان با ارزش و پنهان را بگو. ساکت نمان، که من نمیدانم تو کیستی.
هوش مصنوعی: هر یک از تارهای موی تو نماد دنیایی از زندگی و روح است. لذا بیان اینکه تو کیستی، به شدت سادهانگارانه است.
هوش مصنوعی: اگر با ما هستی، اما به ما تعلق نداری، نمیتوانی حقیقت وجود خود را از ما پیدا کنی. میدانم که تو به آن ما تعلق نداری، پس به من بگو که کیستی.
هوش مصنوعی: خاقانی از آزار و غم تو به شدت درگیر و سردرگم شده است. ای محبوب، تو که دلواپس او هستی، کیستی که اینقدر درد و غم را به او نمایان میسازی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مه، بدین چابکروی، از آسمان کیستی؟
وی گل، بدین نازکتنی، از بوستان کیستی؟
سیمینتری از باد تر، در لب ز شیرینی اثر
با قامتی چون نیشکر پستهدهان کیستی؟
بادام چشمت پرفتن، عناب لعلت پرشکن
[...]
نوشی به صد جان رایگان قوت روان کیستی؟
کامی به صد حسرت نهان آرام جان کیستی؟
آدم به شوقت در جهان، رضوان به ذوقت در جنان
تو مرغ عنقا آشیان در بوستان کیستی؟
از نسل خوبانی قمر وز قسم حورانی بشر
[...]
کشتی ز بی آرامی ام، آرام جان کیستی
کردی به این بیخوابی ام، شب میهمان کیستی
از سرکشی یک جا نه ای، با خویشتن هم وا نه ای
از خود نه ای از ما نه ای، آخر تو زان کیستی
ای غنچه خندان من از بوستان کیستی؟!
وی دشمن ایمان من از دوستان کیستی؟
تیری زده بر جان من مژگان ناوکافکنت
ای ترک تیرانداز من ابروکمان کیستی؟!
سرو قدت اندر چمن بشکست قدر نارون
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.