ای مه، بدین چابکروی، از آسمان کیستی؟
وی گل، بدین نازکتنی، از بوستان کیستی؟
سیمینتری از باد تر، در لب ز شیرینی اثر
با قامتی چون نیشکر پستهدهان کیستی؟
بادام چشمت پرفتن، عناب لعلت پرشکن
با ما نمیگویی سخن، بستهدهان کیستی؟
ترکی، ولی یغما نهای، میبینمت تنها نهای
باری از آن ما نهای، آخر از آن کیستی؟
نی سر به پیمان میبری، نی هیچ فرمان میبری
ره میروی، جان میبری، سرو روان کیستی؟
از غمزه بیباک تو شد جان مردم خاک تو
ای من سگ فتراک تو، مطلق عنان کیستی؟
مینالد از غم چون چرس خسرو، نگویی یک نفس
کای مرغ نالان در قفس! از گلستان کیستی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق پرداخته است. شاعر با زبانی لطیف و شاعرانه از ویژگیهای ظاهری و روحی معشوق صحبت میکند، او را به گل و دیگر طبیعتها تشبیه میکند و به نقش معشوق در زندگی خود اشاره میکند. شاعر، با سوالاتی مکرر، دلتنگی و اشتیاق خود را برای برقراری ارتباط با این شخص ابراز میکند و از قدرت عشق و جذابیت او میگوید. در کل، شعر به موضوع عشق و زیباییهای معشوق میپردازد و حسرت و longing شاعر را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای ماه، با این سرعتی که داری، از کجا در آسمان ظهور کردهای؟ و ای گل، با این لطافتی که داری، از کدام باغ آمدهای؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر دربارهی فردی صحبت میکند که زیبایش او را از هرچیزی لطیفتر و دلپذیرتر به نظر میآورد. او به زیبایی لبها و قامتی شگفتانگیز همچون نیشکر اشاره میکند که به خاطر طعم شیرینی و خوشمزگیاش مورد توجه قرار میگیرد. به طور کلی، توصیف زیبایی و جذابیت این شخص به گونهای است که او را در مقایسه با دیگران خاص و متمایز میکند.
هوش مصنوعی: چشمهای بادامیات زیبا و فریبنده است و لبت مانند لعل، جذاب و دلربا. اما چرا تو با ما صحبت نمیکنی و خاموشی اختیار کردهای؟
هوش مصنوعی: تو از آن جمع نیستی و تنها به نظر میرسی، اما از کجا میآیی و کیستی که اینقدر بینظیری؟
هوش مصنوعی: تو پیمانی را به دوش نمیکشی و هیچ دستوری را هم به دنبال نمیآوری. فقط در مسیر خودت پیش میروی و زندگی را با خود به همراه داری. تو کیستی که اینگونه آزاد و رها حرکت میکنی؟
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذبه تو، جان مردم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. من به اندازه یک سگ وفادار به تو هستم، پس تو چه کسی هستی که چنین تسلطی بر دلها داری؟
هوش مصنوعی: از غم خود به مانند چرس خسرو ناله میکند و گویی حتی یک نفس هم نمیتواند آرام بگیرد. ای پرنده غمگین در قفس، از کجا آمدهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
دل در هوس جان میدهد، تو دلستان کیستی
ای گلبن نادیده دی اصل تو چه وصل تو کی
با بوی مشک و رنگ می از گلستان کیستی
از از بتان دلخواه تو، در حسن شاهنشاه تو
[...]
نوشی به صد جان رایگان قوت روان کیستی؟
کامی به صد حسرت نهان آرام جان کیستی؟
آدم به شوقت در جهان، رضوان به ذوقت در جنان
تو مرغ عنقا آشیان در بوستان کیستی؟
از نسل خوبانی قمر وز قسم حورانی بشر
[...]
کشتی ز بی آرامی ام، آرام جان کیستی
کردی به این بیخوابی ام، شب میهمان کیستی
از سرکشی یک جا نه ای، با خویشتن هم وا نه ای
از خود نه ای از ما نه ای، آخر تو زان کیستی
ای غنچه خندان من از بوستان کیستی؟!
وی دشمن ایمان من از دوستان کیستی؟
تیری زده بر جان من مژگان ناوکافکنت
ای ترک تیرانداز من ابروکمان کیستی؟!
سرو قدت اندر چمن بشکست قدر نارون
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.