ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
وی ماه روز وش ز شبستان کیستی
با لعل نیم ذرهٔ خندان چو آفتاب
سایه نشین دیدهٔ گریان کیستی
ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو
گویی کز ایزد آمده در شان کیستی
پشت من از زبان شکسته شکست خورد
خردی هنوز طفل زبان دان کیستی
مهری نه بر زبانت و مهری نه بر دلت
بیشرم کودکی ز دبستان کیستی
چون شانهٔ سر است گل آلود پای دل
جویای آنکه آینهٔ جان کیستی
دوشت نیاز این جگر سوخته نبود
امشب به وعدهٔ دل بریان کیستی
خاکی دلم در آتش و خون آب میشود
تا تو کجائی امشب و مهمان کیستی
از دیده جرعه دان کنم از رخ نمکستان
تا نوش جام و خوش نمکخوان کیستی
محراب جان مایی ازین مایه آگهم
آگه نیم که صورت ایوان کیستی
بر هر صفت که داری خاقانی آن توست
ای از صفت برون شده تو آن کیستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف یک معشوق میپردازد و از او سوالاتی میپرسد تا هویت و ماهیت او را بشناسد. او معشوق را به صورت نمادها و تشبیهات زیبا معرفی میکند، مانند سرو، ماه و آینه. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق صحبت میکند و از درد و رنجی که بیخبری و جدایی او به وجود آورده است، میگوید. او به دنبال شناختی عمیقتر از معشوق است و از او میخواهد که خود را معرفی کند تا سردرگمیاش برطرف شود. در نهایت، شاعر به وصف صفات معشوق میپردازد و او را موجودی فراتر از توصیفات میداند.
هوش مصنوعی: ای سرو، که لبانت همچون غنچه است، از کجا آمدهای و از کدام گلستانی هستی؟ و ای ماهی که چهرهات شباهت به روشنایی روز دارد، تو از کجا آمدهای و از کدام شبستانی هستی؟
هوش مصنوعی: با زیبایی و خوشرویی تو، همچون تابش آفتاب، سایهای از امید در دل کسی که غمگین است، شکل میگیرد. تو کیستی که اینچنین بر دلها تأثیر میگزاری؟
هوش مصنوعی: ای نشانهای که بر او سجده کنم، چون به یاد تو میافتم، بگو از جانب خداوند چه جایگاهی داری.
هوش مصنوعی: من از پشتام آسیبهای زبانی را تحمل کردهام، ولی هنوز کودکانه در تلاشام تا بفهمم و بیاموزم که چه کسی هستی.
هوش مصنوعی: تو که نه بر زبانت محبت است و نه در دلت، چطور میتوانی مانند یک کودک بیشرم از مدرسه، خودت را معرفی کنی؟
هوش مصنوعی: پای دل که در جوی و گل آلود است، مثل شانهای برای سر میماند و در جستجوی کسی است که بتواند حقیقت وجود او را مانند آینه نشان دهد.
هوش مصنوعی: امشب دل سوختهام به کسی نیاز دارد که بیاید و دل مرا آرام کند.
هوش مصنوعی: دل من مانند خاکی است که در آتش و خون میسوزد و ذوب میشود؛ اما در این حال، در انتظار تو هستم که امشب کجا هستی و چه کسی مهمان من خواهد شد.
هوش مصنوعی: من از چشمم کمی از آنچه را که تو هستی مینوشم و از چهرهات که پر از زیبایی و فریب است، سرمست میشوم. بگو ببینم تو کیستی؟
هوش مصنوعی: محراب دل تویی و من از این موضوع آگاه هستم، ولی نمیدانم که تو در واقع چه کسی هستی.
هوش مصنوعی: بر هر ویژگی که داری، خاقانی به تو تعلق دارد. ای کسی که از صفات گوناگون فراتر رفتهای، تو کیستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ترک دلستان ز شبستان کیستی
خوش دلبری، ندانم جانان کیستی
بس نادره نگاری، بس بوالعجب بتی
ما را بگو که لعبت خندان کیستی
ای آنکه در صحیفهٔ حسن آیتی شدی
[...]
ای میوه رسیده ز بستان کیستی
وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
جانها گرفتهاند تو را در میان چو شمع
جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
[...]
گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟
جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟
ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
[...]
ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی
ای جان جلوه سرو گلستان کیستی
نامم مبر بسوز و غبارم به باد ده
دیگر زمن مپرس پریشان کیستی
چشم من و نظاره گستاخ دور باد
[...]
ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی
ای شعله در سراغ گریبان کیستی
آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار
ای نو به بر رسیده گلستان کیستی
چندین هزار دام نگه پاره کرده یی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.