گنجور

 
خاقانی

ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی

وی ماه روز وش ز شبستان کیستی

با لعل نیم ذرهٔ خندان چو آفتاب

سایه نشین دیدهٔ گریان کیستی

ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو

گویی کز ایزد آمده در شان کیستی

پشت من از زبان شکسته شکست خورد

خردی هنوز طفل زبان دان کیستی

مهری نه بر زبانت و مهری نه بر دلت

بی‌شرم کودکی ز دبستان کیستی

چون شانهٔ سر است گل آلود پای دل

جویای آنکه آینهٔ جان کیستی

دوشت نیاز این جگر سوخته نبود

امشب به وعدهٔ دل بریان کیستی

خاکی دلم در آتش و خون آب می‌شود

تا تو کجائی امشب و مهمان کیستی

از دیده جرعه دان کنم از رخ نمک‌ستان

تا نوش جام و خوش نمک‌خوان کیستی

محراب جان مایی ازین مایه آگهم

آگه نیم که صورت ایوان کیستی

بر هر صفت که داری خاقانی آن توست

ای از صفت برون شده تو آن کیستی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
خاقانی

ای ترک دلستان ز شبستان کیستی

خوش دلبری، ندانم جانان کیستی

بس نادره نگاری، بس بوالعجب بتی

ما را بگو که لعبت خندان کیستی

ای آنکه در صحیفهٔ حسن آیتی شدی

[...]

سلمان ساوجی

ای میوه رسیده ز بستان کیستی

وی آیت نو آمده در شان کیستی؟

جانها گرفته‌اند تو را در میان چو شمع

جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟

هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
هلالی جغتایی

گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟

ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟

جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف

آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟

ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟

[...]

اسیر شهرستانی

ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی

ای جان جلوه سرو گلستان کیستی

نامم مبر بسوز و غبارم به باد ده

دیگر زمن مپرس پریشان کیستی

چشم من و نظاره گستاخ دور باد

[...]

سیدای نسفی

ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی

ای شعله در سراغ گریبان کیستی

آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار

ای نو به بر رسیده گلستان کیستی

چندین هزار دام نگه پاره کرده یی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه