گنجور

 
خاقانی

عقل ما سلطان جان می‌خواندش

مجلس‌افروز جهان می‌خواندش

نسر طائر تا لب خندانش دید

طوطی شکرفشان می‌خواندش

تا ملاحت را به حسن آمیخته است

هر که این می‌بیند آن می‌خواندش

تا لبش را لب نخوانی زینهار

زانکه روح القدس جان می‌خواندش

تا خیال لعل او در چشم ماست

هرچه در کون است کان می‌خواندش

کوی او از اختران چشم من

هر که دیده است آسمان می‌خواندش

کمترین وصاف او خاقانی است

کاسمان صاحب‌قران می‌خواندش

 
 
 
خاقانی

گر جهان شاه جهان می‌خواندش

آسمان هم آسمان می‌خواندش

مفخر اول بشر خوانش که دهر

مهدی آخر زمان می‌خواندش

ز آنکه شیطان سوز و دجال افکن است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه