صبح چون جیب آسمان بگشاد
هاتف صبحدم زبان بگشاد
پر فرو کوفت مرغ صبحدمی
دم او خواب پاسبان بگشاد
نفس عاشقان و نالهٔ کوس
نفخهٔ صور در دهان بگشاد
چشمهٔ دل فسرده بود مرا
ز آتش صبح درزمان بگشاد
دل من بیمیانجی از پی صبح
کیسهها داشت از میان بگشاد
صبح بیمنت از برای دلم
نافهها داشت رایگان بگشاد
ریزش ابر صبحگاهی دید
طبع من چون صدف دهان بگشاد
دعوت عاشقانه میکردم
بخت درهای آسمان بگشاد
الصبوح الصبوح میگفتم
عشق خمخانهٔ روان بگشاد
الرفیق الرفیق میراندم
رصد غیب راه جان بگشاد
شاهد دل درآمد از در من
بند لعل از شکرستان بگشاد
گه به لبها ز آتش جگرم
آب حیوان به امتحان بگشاد
گه به دندان ز رشتهٔ جانم
گرهٔ غم یکان یکان بگشاد
گفت خاقانیا تو ز آن منی
این بگفت، آفتاب ران بگشاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی از آغاز صبح و تاثیر آن بر روح و دل شاعر است. شاعر با بیدار شدن صبح، احساسات و افکار عاشقانه خود را بروز میدهد و صبح را به عنوان یک منبع الهام و تجدید حیات معرفی میکند. حال و هوای دلش دگرگون میشود و عشق و امید در دلش دمیده میشود. صبح با روشنی و زیبایی خود، درهای دل و روحش را به روی احساسات نو میگشاید و او را به سمت عشق و دوستی سوق میدهد. به طور کلی، این شعر تجلیگر زیبایی و اعجاز صبح و تاثیرات آن بر قلب و ذهن شاعر است.
هوش مصنوعی: صبح که فرا میرسد، آسمان مانند جیبش را باز میکند و پیامآور صبح نیز شروع به سخن گفتن میکند.
هوش مصنوعی: پرندهای که در صبح زود میخواند، با صدای خود خواب نگهبان را به هم میزند و او را بیدار میکند.
هوش مصنوعی: عشق ورزیدگان با نفسهایشان نالهای سر میدهند که مانند صدای نفخ صور در گوشها طنینانداز میشود.
هوش مصنوعی: دل من از آتش آفتاب صبح دچار ناراحتی و بیقراری بود، اما در این زمان، باز شد و به زندگی متجلی گشت.
هوش مصنوعی: دل من بدون واسطه و به تنهایی، از صبحگاه امید و آرزوها را بهدست آورد و همه چیز را به راحتی گشود.
هوش مصنوعی: صبح به طور رایگان و بدون هیچ درخواستی، شادی و زیباییهای جدیدی برای دل من به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: صبح، ابرها به آرامی در حال باریدن بودند و این زیبایی باعث شد ذهن من مانند صدفی که باز میشود، آماده دریافت و جذب زیباییهای طبیعت شود.
هوش مصنوعی: در لحظهای پر از عشق، از بخت خواستم که درهای آسمان را به روی من باز کند.
هوش مصنوعی: درود بر صبح، صبح را میگفتم، عشق مانند درهای خمخانه به روی روانم باز شده است.
هوش مصنوعی: دوست و همراهی را که داشتم، به من کمک کرد تا رازهای نهفته و راههای زندگی را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: دلفریب و زیبای دل، با ناز و لطافت به درون خانهام وارد شد و در را به روی لعل گرانبهایی از شکرستان گشود.
هوش مصنوعی: گاهی از شدت ناراحتی و دردی که در دل دارم، لبهایم به شدت داغ و سوزان میشود، اما به منظور آزمایش و نشان دادن احساساتم، با آب حیات بخش بر آنها معالجه میکنم.
هوش مصنوعی: هر گاه که غمها و مشکلات زندگی بر من فشار میآوردند، کمکم و یکی یکی از آنها رهایی مییافتم.
هوش مصنوعی: خاقان گفت که تو از آن منی و با این حرف، درهای نور را باز کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخدائی که روی بند عدم
امرش از چهره جهان بگشاد
باد لطفش بباغ رحمت در
بید امید را زبان بگشاد
عقد های جواهر و اعراض
[...]
زان سه برنا یکی زبان بگشاد
نقش نادیده را روان بگشاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.