خوی او از خامکاری کم نکرد
سینهٔ من سوخت چشمش نم نکرد
دشمنان با دشمنان از شرمِ خلق
آشتی رنگی کنند آن هم نکرد
از مکن گفتن زبانم موی شد
او هنوز از جور موئی کم نکرد
روزی از روی خودم چون روی خود
جانِ غمپرورد را خرم نکرد
سینهام زان پس که چون گوهر بسفت
چون صدف بشکافت پس مرهم نکرد
عشق او تا بر سر من آب خورد
آبخوردِ جانم الا غم نکرد
در جفا همجنسِ عالم بود لیک
آنچه او کرد از جفا عالم نکرد
خار غم در راه خاقانی نهاد
وز پی برداشتن قد خم نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و دردهای عاشقانه پرداخته است. شاعر از سوختن دلش به خاطر عشق و بیمحلی محبوبش سخن میگوید. او از خامی و نادانی خود در عشق میگوید و اینکه دشمنان هم به خاطر شرم خود در مقابل هم آشتی میکنند، اما محبوب او هیچ تغییر مثبتی نکرده است. همچنین شاعر از جفاهای محبوبش و تاثیر عمیق آن بر زندگیاش اشاره میکند. شعر به شدت غمگین است و احساس انزوا و ناامیدی را القا میکند، در حالی که عشق او همچنان ادامه دارد. در نهایت، شاعر نشان میدهد که با وجود تمام سختیها و دردها، همچنان در جستجوی عشق و آرامش است.
هوش مصنوعی: خاصیت و ویژگیهای او از ناپختگیاش کم نکرد، در حالی که دلم میسوزد و او حتی یک قطره اشک هم برای من نریخته است.
هوش مصنوعی: دشمنان به خاطر شرم از مردم و حفظ ظاهر، در بین خودشان سعی میکنند با هم کنار بیایند، اما حتی در این مورد هم موفق نمیشوند.
هوش مصنوعی: زبانم به خاطر گفتن چیزهایی که نباید بگوید، آسیب دیده است، اما او هنوز از ظلم و سختی خود چیزی کم نکرده است.
هوش مصنوعی: روزی به خودم نگاه کردم و دیدم که چقدر حالتی شاد و سرزنده دارم، اما نتوانستم مانند چهره خودم، روحی که همیشه در غم است را شاداب کنم.
هوش مصنوعی: از آن به بعد سینهام به خاطر دردی که دارم مانند صدفی که بسته شده، شکاف برداشت و با وجود این که زخمهایش عمیق است، هنوز درمانی برای آن نیافتم.
هوش مصنوعی: عشق او تا وقتی بر سر من باران آمد، آسیبی به جانم نرساند به جز غم.
هوش مصنوعی: در ظلم و بیرحمی، او شبیه دیگران است، اما آنچه او انجام داد در مقایسه با دیگران بسیار متفاوت و بیدادگرانه است.
هوش مصنوعی: غم و مشکلاتی که در مسیر خاقانی وجود داشته، نتوانسته است او را از پای بردارد و او همچنان به ادامه راهش ادامه داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنک کار او جز به حق یک دم نکرد
تا به زانو بند اشتر، کم نکرد
مشک را بیهوده حق خوشدم نکرد
بهر حس کرد و پی اخشم نکرد
نیک ژاژ و کفر خود را کم نکرد
دیو نفس از ملک جانش رم نکرد
کس بهم کیش خود این استم نکرد
این جفاها کس به کافر هم نکرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.