گنجور

 
افسر کرمانی

تا نرگس تو عقیق سان گشته برنگ

زاین واقعه ام چو غنچه دل آمد تنگ

از سرخی چشم خویش در رنج مباش

آلوده به خون شوند ترکان گه جنگ

 
sunny dark_mode