گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

در جستن آن نگار پر کینه و جنگ

گشتیم سراپای جهان با دل تنگ

شد دست ز کار و رفت پا از رفتار

آن، بس که به سر زدیم و این، بس که به سنگ

عنصری

ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ

پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ

ابوسعید ابوالخیر

بر چهره ندارم ز مسلمانی رنگ

برِ من دارد شرف سگِ اهلِ فرنگ

آن رو سیهم که باشد از بودن من

دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
فرخی سیستانی

یاری بودی سخت بآیین و بسنگ

همسایه تو بهانه جوی و دلتنگ

این خو تو ازو گرفته ای ای سرهنگ

انگور ز انگور همی گیرد رنگ

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

از هیبت تو بریزد اندر صف جنگ

تیزی ز سنان ، زه از کمان ، پر ز خدنگ

از جود تو خیزد ، ای شه با فرهنگ

پیروزه زکان ، در ز صدف ، لعل ز سنگ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه