گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
افسر کرمانی

مرا ز دست تو دانی،‌ چها بسر گذرد

چها به من، ز تو ای شوخ سیمبر گذرد

گذشت روز وصال تو و همی شادم

که شام هجر تواش، نیز بر اثر گذرد

بجز دو سنبل مشکین فراز نخل قدت

که دیده مشک تر، از سرو کاشمر گذرد

به شام هجر تو، بس شعله ها که زآه دلم

شهاب وار، ز خاور به باختر گذرد

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

خدایگان شریعت علاء دین رسول

رسول عزم تو از باد تیز تر گذرد

سپهر پیر باین نیلگون قبا که بود

بدرگه تو رهی وار با کمر گذرد

اگر همای جلال تو بال بگشاید

[...]

غالب دهلوی

اگر به دل نخلد هر چه از نظر گذرد

زهی روانی عمری که در سفر گذرد

به وصل لطف به اندازه ای تحمل کن

که مرگ تشنه بود آب چون ز سر گذرد

هلاک ناله خویشم که در دل شبها

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه