هیچ گلستان، به روی یار نماند
صفحه مانی بدان نگار نماند
بی گل روی توام بهار خزان شد
جای خزان است اگر بهار نماند
گر ببرد باد بوی عنبر زلفت،
نافه به چین، مشک در تتار نماند
آینه رویت ار غبار پذیرد
در صف عشاق جز غبار نماند
گر قمر رخ، قرین عقرب زلفت،
گردد، امانم به روزگار نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و دلتنگی اشاره دارد. شاعر از زیبایی یار میگوید و اینکه بدون او، گلستانی نمیماند. او احساس میکند که بهار به خاطرهای تلخ تبدیل شده و بیوجود یار، هیچ چیز زیبا و خوشایند باقی نمانده است. باد که عطر زلف یار را میبرد، یادآور جدایی و فقدان زیبایی است و در نهایت به این نتیجه میرسد که زندگی بدون عشق، هیچ جاذبهای ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ باغی، به خاطر محبوب، خالی نمیماند و هیچ کدام از زیباییها و جلوههای آن محبوب نیز ابداً نابود نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر تو در کنارم نباشی، زیبایی و شادابی زندگی برایم به پایان رسیده و به دوران سرد و دلگیر بدل شده است. در غیاب تو، حتی بهار هم معنی ندارد و شبیه به خزان شده است.
هوش مصنوعی: اگر بادی عطر خوش زلف تو را ببرد، حتی نافههای چین و مشک در تتار هم باقی نخواهند ماند.
هوش مصنوعی: اگر چهرهات با غبار پوشیده شود، در میان عاشقان تنها غبار باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر چهرهات چون ماه باشد و زلفهایت شبیه عقرب، در این صورت دیگر در روزگار من جایی برای آرامش نخواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حسن تو دایم بدین قرار نماند
مست تو جاوید در خمار نماند
ای گل خندان نوشکفته نگه دار
خاطر بلبل که نوبهار نماند
حسن دلاویز پنجهایست نگارین
[...]
عشق نگوئی که بر قرار نماند
حسن تو چون دید مستعار نماند
بلبل شیدا بنه هوای گل از سر
کاین گل و این باغ و این بهار نماند
گر بکشی تیغ امتحان تو بمیدان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.