بیا ساقی کرم کن جام می را
معطر کن مشام جان کی را
به نام ایزد، گلی دارم که هرگز،
نبیند آفت تاراج دی را
ز رمز عاشقی یک حرف گفتند
شرر در بند بند افتاد نی را
که سوی منزل لیلی برد پی،
اگر مجنون نپوید راه حی را
بر آن بلبل بباید زار بگریست،
که گل نشنیده باشد بانگ وی را
گر آن دلدار افسر عهد بشکست
تو مشکن تا توانی عهد وی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو این مایه نبودی رستنی را
نبودی جانور روی ز می را
بکُشتم آن چنان مردی قوی را
چنین گشتم کنون از بدخوئی را
نوازش گرنماید مرتضی را
حسینی آورد بر لب صدا را
چو از ملک دکن شد جلوه پیرا
سوی هندوستان آن مسند آرا
دف و مزمار و چنگ وعودونی را
قدح مینا پیاله خم می را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.