ای به حکم تو اقتدا کرده
تیغ خورشید در نفاذ و مضا
چرخ را در مقام حشمت تو
باز مانده ز کار هفت اعضا
در شب حادثات خاطر تو
همچو صبح است با یدبیضا
مهر تو در دل هنرمندان
همچنان تشنگیست در رمضا
گرچه تقصیر بنده چندانست
که برون شد ز حدّ استرضا
انقباض من اختیاری نیست
کآدمی هست شهر بنده قضا
در توان یافت این قدر، زیراک
در عبادات ممکنست قضا
اینهمه هست و چشم می دارم
التفاتی ز تو به عین رضا
صبح صادق چو عذر روشن داشت
انجم ازوی همی کنند اغضا
هست از انعام تو توقّع من
اوّل اغضا و آنگهی امضا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست و پای ترا به بند قضا
هست بسته درین سپنج فضا
قلم فتوی و دوات قضا
جز بحکمت نمی دهد رضا
زاید از انقیاد حب و رضا
وز خلاف و عناد سؤ قضا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.