ای قاصر از ستایش تو هر عبارتی
آصف نکرد چون تو برونق وزارتی
از مدحت تو روی هنر را طراوتی
وز جود تو ریاض کرم را نضارتی
برده ز رای روشن و از کلک تیره ات
برجیس دانشی و عطارد مهارتی
کرده ز سّم مرکب تو روشنان چرخ
هر یک ز بهر نور خودش استعارتی
امضاء هیچ حکم نبیند قضا صواب
تا از ضمیر تو نکند استشارتی
در عهد دولت تو شیاطین جنّ و انس
کردند از دماغ برون هر شطارتی
از نسبت غزارت دریای فضل تو
بحر محیط را نبود بس غزارتی
از خاک پایت ار بمثل سرمه در کشد
نرگس شود هراینه صاحب بصارتی
صد ره بداده بودی، ار زانکه نیستی
در چشم همّت تو جهانرا حقارتی
کلکت زبان گشاده و بسته میان چراست
گر نه همی ز غیب گذارد سفارتی؟
دست چنار خود کمر کوه بشکند
گر یابد از بنان تو اندک اشارتی
در معرض لقای تو جان بذل می کنم
زین سودمند تر نشنیدم تجارتی
بی لطف تو حیات ز من منقطع شدست
زانم کند خیال تو گه گه زیارتی
از رشح طبع عالی وزعکس خاطرت
در چشم من تری بد و در دل حرارتی
بی شحنۀ وصال تو در کوی صبر من
غوغائیان شوق بر آورده غارتی
تا شوق دست بوس ترا شرح دادمی
ای کاش دست دادی باری عبارتی
نه پایۀ منست ولیکن همی کنم
بر اعتماد لطف تو زین سان جسارتی
در اصفهان به دولت عدل تو می کنند
در هر محّلتی کهن از نو عمارتی
نی در دل کسی بجز از شمع حرقتی
نی در دهان کس بجز از می مرارتی
اینست و بس مراد دل و جان همگنان
کآرد کسی ز موکب میمون بشارتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش و مدح شخصیتی برجسته و مهم میپردازد. او به زبان عالی خود از ویژگیها و فضایل این شخص سخن میگوید و بیان میکند که چقدر از تواناییها و دانش او متأثر است. شاعر به جود و بخشش او اشاره میکند و میگوید که در سایه او، همگان در آرامش و آسایش هستند.
شاعر همچنین به تأثیر مثبت این شخصیت بر جامعه و دوری شیاطین و بدیها اشاره میکند و میگوید که در زمان او، معانی عالی و عمیق در دل افراد شکل میگیرد. او احساس میکند که در غیاب این شخصیت، زندگی برایش بیمعنا شده و تمام امیدش به او وابسته است.
در نهایت، شاعر آرزو میکند که شاید بتواند فرصتی برای اشاره به عظمت این شخصیت داشته باشد و از نعمت وجود او بهرهور شود.
هوش مصنوعی: ای کسی که هر بیان و ستایشی در وصف تو کم است، زیرا تو مانند کسی هستی که در مقام وزارت به شکوفایی و رونق رسیدهای.
هوش مصنوعی: از ستایش تو، چهره هنر جوانه میزند و از بخشش تو، باغ کرم و نیکی گل میدهد.
هوش مصنوعی: از اندیشه شفاف و از نوشته تاریکت، به خوبی میتوان ماهر بودن در علم و دانش و هم به مهارت در علم ستارهشناسی را تشخیص داد.
هوش مصنوعی: گروه ستارهها در آسمان، هر کدام به خاطر نور خاص خود، درخشش دارند و زیبایی آنها از اثر وجود تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: هیچ حکمی از طرف تقدیر و سرنوشت صحیح نیست، مگر اینکه از دل و نیت تو مشورت نگیرد.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت تو، شیاطین از انسانها و اجنه، از هر نوع شر و فساد دور شدند و هیچ کار بدی صورت نگرفت.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که محبت و فضائل تو آنقدر زیاد و وسیع است که حتی دریای بزرگ و وسیع هم نمیتواند به اندازه آن باشد. به عبارتی دیگر، نعمتها و خوبیهای تو به قدری فراوان است که هیچچیزی نمیتواند با آن مقایسه شود.
هوش مصنوعی: اگر نرگس از خاک پای تو سرمه برخیزد، در این صورت هر کسی که از آن ببیند، صاحب بصیرتی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر در نظر تو موجود جانی نباشد، هزار بار هم رنج و زحمت بکشی، هیچ به دست نخواهی آورد.
هوش مصنوعی: همه چیز به زبان و بیان تو بستگی دارد، و اگر نه، چرا از غیب چیزی نمیشنوی یا پیام نمیگیری؟
هوش مصنوعی: اگر چنار دستش را دراز کند، میتواند کمر کوه را بشکند؛ به شرطی که تو با یک اشاره کوچک او را راهنمایی کنی.
هوش مصنوعی: من جانم را برای دیدار تو فدای تو میکنم، زیرا هیچ تجارتی سودمندتر از این ندیدهام.
هوش مصنوعی: بیمحبت تو زندگیام قطع شده است، به همین خاطر نام تو گاهی به خاطرم میآید و دلتنگت میشوم.
هوش مصنوعی: از لطافت روح و افکار بلندی که داری و از خاطراتی که در چشمانم میدرخشد، به خوبی میتوان حس کرد که در دل من شعلهای از عشق و احساسات تند وجود دارد.
هوش مصنوعی: در absence of your presence, در گ街 صبر من، شور و شوقی برپا کرده و هرجومرجی به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: ای کاش که میتوانستم احساس شوق و محبت خود را به تو بیان کنم، اما ای کاش دستت را به من میدادی تا این حس را بهتر بیان کنم.
هوش مصنوعی: من به خودم نمیگویم که پایه و اساسم قوی است، اما با اعتماد به لطف تو، چنین جسارتی میکنم.
هوش مصنوعی: در شهر اصفهان به برکت عدالت تو، در هر گوشهای از این شهر، بناهای قدیمی دوباره ساخته میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس در دل خود جز آتش شمعی نمیسوزاند و هیچکس در دهان خود جز شراب غمگینی نمینوشد.
هوش مصنوعی: این فقط و به همین معناست که آرزو و خواسته دل و جان دوستان همین است که کسی از محفل خوشبختی خبری خوش بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی
کافتد ز فتنه در همه آفاق غارتی
چندین به شهر دزدی دلها کجا شود؟
در دیده گر ز چشم تو نبود اشارتی
آن را که می کشی، به ازین نیست خونبهاش
[...]
ساقی بده شراب که دارم بشارتی
زآن چشم شد بخوردن خونم اشارتی
چشمان تو مدام بیغمای دین و دل
ترکان اگر زدند بسالی بغارتی
تلخی صبر بر که خوری شربت وصال
[...]
ای دل بیا برای تو دارم بشارتی
ابروی یار کرده به قتلت اشارتی
گفتم که بوسه ای ز لبت نذرما نما
دشنام داد لیک به شیرین عبارتی
دادیم جان بهیار و خریدیم بوسه ای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.