گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

دختران سخن که دارمشان

در نهان خانۀ دماغ بزور

از طریق مثل به چشم خرد

نور بینائیست و دیدۀ کور

گر برمشان بنزد این مردم

که زنا اهلیند همچو ستور

بر گشاده دهان بکینه چو مار

تنگ بسته میان به حرص چو مور

فیصل کارشان بروت و دماغ

حاصل الامرشان همه شر و شور

دانک بر رسم جاهلیّتشان

کرده باشم بزندگی در گور