گنجور

 
ابوالفرج رونی

این بهار طرب نهال سرور

که به فرمان شاه شد معمور

روضه عشر تست و بیضه لهو

موقف رامش است و موضع سور

آب او آب زمزم و کوثر

خاک او خاک عنبر و کافور

شکل او نابسوده دست صبا

شبه او ناسپرده پای دبور

صفت او به گوش دل نزدیک

صورت او ز چشم حادثه دور

شده بر مدح مادحش مولع

گشته در عشق عاشقش معذور

گوئی از مایه مزاج فلک

قبه رست از زمین پر نور

بلقا با بهشت سوده عنان

به بقا یافت از ازل منشور

کامران باد و کامکار در او

خسرو عصر در سنین و شهور

پشت محمودیان ملک مسعود

روی بازار دولت منصور

آنکه جوید رضای او قیصر

وانکه دارد هوای او فغفور

آنکه در قمع کفر و نصرت حق

ننگرد همتش به حور و قصور

وانکه از عدل او رحیق شود

آب مسموم در دم زنبور

وانکه در ملک او جدا ماند

چنگ شاهین ز دامن عصفور

تا ز لهو و نشاط بهره دهند

ناله چنگ و نغمه طنبور

شاه را در چنین بنا خواهم

شده خرم ز شیره انگور

راوی بنده خوانده در مجلس

مدحت فتح مرو و نیشابور

 
 
 
عنصری

گاه اقبال آبگینه خنور

بستاند ز تو عدو به بلور

ناصرخسرو

ای کهن گشته در سرای غرور

خورده بسیار سالیان و شهور

چرخ پیموده بر تو عمر دراز

تو گهی مست خفته گه مخمور

شادمانی بدان که‌ت از سلطان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
قطران تبریزی

رخ چو لاله شکفته بر گل سور

زلف چون میغ در شب دیجور

یابد از رنگ آن بهار بها

خیزد از بوی این بخار بخور

ویل کرده بر غم رنج مرا

[...]

مسعود سعد سلمان

مملکت را به نصرت منصور

روزگاری پدید شد مشهور

عارض ملک پادشا که ازوست

رایت او چو نام او منصور

نور عدلش زمانه را سایه ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای سرافراز عالم ای منصور

وی به صدر تو اختلاف صدور

ای به‌قدر آسمانِ قایم‌ذات

ای به رای آفتاب زاید نور

روزگاری وز تو دشمن و دوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه