گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای دل سیه لطیف دیدار

وی سیم تن خجسته آثار

از تیغ و قلم نه یی تو خالی

خالی نبود ز تیغ سردار

از حقّۀ تو نگار گیرد

مشّاطۀ نیکوان افکار

ز آب دهن تو زنده گردد

ماهی که بود جماد کردار

گاهی دهن توناف آهو

گاهی شکم تو پیلة مار

باشی همه ساله سرفکنده

ز اندیشۀ مشک و سیم بسیار

دارند همیشه بر کنارت

با آنکه گرانی وسیه کار

مرغی که توزقّۀ کردی او را

پا شد گهر و شکر زمنقار