گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای ترا کرده لطف حق مخصوص

به بزرگیّ و مال و جاه و یسار

از دعاگو نصیحتی بشنو

تا ترا بندگی کنند احرار

تا توانی ز بهر دشمن و دوست

کار کی هر چگونه بر می آر

هر که او بر تو داشت قصّه خویش

ضایع و مهملش فرو مگذار

وانکه او عجز خویش بر تو فروخت

قدرت خویش از او دریغ مدار

مکن از خویش خلق را نومید

که پس آنگه بیوفتی ز شمار

خرج مال ارچه کم کند مالت

زان کمی بیش گرددت مقدار

خرج مالت ز جاه کم نکند

بل از آن بیشتر شود بسیار

همه کس داند این که قدرت وجود

بهتر از بخل و عاجزی صد بار

به غنیمت شمار این منصب

که تو باشی عزیز و ایشان خوار

هر کرا حاجتی بود در دل

همه شب نام تو کند تکرار

پاره یی از خدایی است که خلق

بر ت دارند وقت حاجت کار

جناب عالی نزدیک و من بخدمت دور

که تو باشی ز خویش برخوردار