ای کریمی که با لطافت تو
باغ را برگ یاسمن نبود
چو تو در راستی و ازادی
قامت سرو در چمن نبود
تا بلفظ تو در نیاویزد
قیمت گوهر عدن نبود
چون من از خلق تو سخن گویم
مشک را جای دم زدن نبود
چون من و چون تو کس بدست و زبان
در فشان و شکر شکن نبود
سخنی کاندرو همه شکرست
گرچه جز در زبان من نبود
من ز دست تو چشم می دارم
شکری کاندران سخن نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف خداوند و صفات عالی او میپردازد. شاعر به زیبایی و لطافت خدا مینگارد و بیان میکند که هیچ چیزی مشابه او وجود ندارد. همچنین تأکید میکند که سخنان او پر از معنای ناب و شیرینی است، حتی اگر دیگران نتوانند مانند او سخن بگویند. در انتها، شاعر به این نکته اشاره میکند که او امیدش را به فضل و رحمتی که در کلام خداوند وجود دارد، دوخته است.
هوش مصنوعی: ای مهربان، با لطافت و لطف تو دیگر در باغ یاسمن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی تو در حقیقت و آزادی ایستادهای، هیچ درختی به زیبایی تو در باغ وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرگاه لب به سخن بگشایی، ارزش و بهای جواهری چون بهشت را نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: زمانی که من درباره وجود تو صحبت میکنم، دیگر جایی برای دمیدن در مشک نیست.
هوش مصنوعی: هیچ کس به وسعت من و تو نیست که هم دل بسوزاند و هم به زیبایی سخن بگوید.
هوش مصنوعی: هر کلامی که گفته میشود، حاوی شیرینی و لذت است، هرچند که فقط در گفتار من تجلی پیدا نکرده باشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو چشمانتظار ماندگار و پرفضیلت هستم، زیرا در کلام تو چیزی نیست که بتواند این انتظار را توجیه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که در بند خویشتن نبود
وثن خویش را شمن نبود
آنکه خالی شود ز خویشی خویش
خویشی خویش را وطن نبود
من مگوی ار ز خویش بی خبری
[...]
هیچ محتاج کن مکن نبود
شیخ را حاجت سخن نبود
اهل توحید را سخن نبود
که سخن، بی نشان من نبود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.