ای کریمی که با لطافت تو
باغ را برگ یاسمن نبود
چو تو در راستی و ازادی
قامت سرو در چمن نبود
تا بلفظ تو در نیاویزد
قیمت گوهر عدن نبود
چون من از خلق تو سخن گویم
مشک را جای دم زدن نبود
چون من و چون تو کس بدست و زبان
در فشان و شکر شکن نبود
سخنی کاندرو همه شکرست
گرچه جز در زبان من نبود
من ز دست تو چشم می دارم
شکری کاندران سخن نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که در بند خویشتن نبود
وثن خویش را شمن نبود
آنکه خالی شود ز خویشی خویش
خویشی خویش را وطن نبود
من مگوی ار ز خویش بی خبری
[...]
هیچ محتاج کن مکن نبود
شیخ را حاجت سخن نبود
اهل توحید را سخن نبود
که سخن، بی نشان من نبود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.