گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای سروری که مخزن اسرارغیب رابهتر

بهتر کلیدخاطر مشکل گشای تست

آنجاست نزهت دل و دانش که روی تست

وانجاست قبلة مه واختر که رای تست

عزم تو جز منازل اقبال نسپرد

تا نور رأی روشن تو رهنمای تست

خورشید کیمیاگر و دریای جوهری

هر یک چو بنگری بحقیقت گدای تست

بر رتبت معالی تو عقل کی رسد؟

کانجا که انتهای ویست ابتدای تست

اجزای کاینات دعای تو می کنند

زیرا که از مصالح کلّی بقای تست

در غیبت تو هر سحری بر در نیاز

در دست جان صحیفة ورد دعای تست

یک دل پر از امید مرا پیش روی تست

زیرا دو چشم پر ز سر شکم قفای تست

جانم که در تنست به مهر تو محکمست

عمرم که می رود گذرش بر هوای تست

درحضرت تو گرچه بر آن آب نیستم

بیگانه چون شوم که دلم آشنای تست

گر گوش می کنم، هوس من حدیث تست

ورچشم می زنم ،نظرم بر لقای تست

دیرست تا که بر در ابنای روزگار

مکیال خرمن نفس من ثنای تست

ترسم زبالکانۀ دیده برون جهد

این چند قطره خون که محلّ وفای تست

چون بر در تو حلقة گستاخیی زنم

دربان احتشام تو گوید چه جای تست؟

پروانه داده یی که رسوم تو رایجست

رسمی که ناگزیر منست آن رضای تست

مشنو تو این حدث ازو، از کرم شنو

کآواز می دهد که فلان خاکپای تست

کردم هزینه در ره مدح تو نقد عمر

وراندکی بمانداز آن هم برای تست