ای آنکه خاک پای ترا روشنان چرخ
دایم بمیل شعشعه چون توتیا برند
آنجا که جفت ساز سرخامه ات بود
لحنی بود تمام که نام نوا برند
افهام را بساحل ادراک راه نیست
دربحر شعرت ارچه بسی آشنا برند
ارباب دل چو غنچه بنزدیک نظم تو
پیراهن آورند وز حالت قبا برند
روحانیون چو بینند ابکار فکر تو
ته ته زنند در وی و نام خدا برند
آنجا که خوان همّتت آراست روزگار
این هفت طاس گردون کاسه کجا برند؟
دریا که قطره ییست ز دریای طبع تو
نزدیک فیض طبع تو نامش چرا برند؟
آن کلک را که دست تو سردستیش گرفت
آگه نیی که خلق همی زو چها برند
دانی چه می برند ازو؟ من بگویمت
هردم هزار گوهر افزون بها برند
تو قوّت سخن ده و گر ماه و آفتاب
بروی برند غیرت، بگذار تا برند
سوداست شعر نزد تو آوردن آنچنانک
قانون سوی مسیح زماخولیا برند
هندوی نیم سوخته خاطرت بود
هر نظم کان زخاطر اصحابنا برند
دانم که کس ندید جز از جزو شعر من
کز اصفهان بهمدان جزو خطا برند
روزی که از برای غذای روان و عقل
از خوان خاطر تو زهرگون ابا برند
ز انواع سردی و ترشی هرچه بایدش
فرمای تاز مطبخ سودای ما برند
نزدیک مثل تو سخن آور چو من خموش
چون آورم سخن ؟ که خود این از شما برند
تیزست خاطر تو و ترسم چو بیندش
حالی ز روی خشم بگوید که وا برند
دانم بسی زنخ زند و گویداینت ریش
چون جزو شعر من و بر طبعت فرا برند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عظمت و کیفیت خاص یک هنرمند یا شاعر اشاره میکند که آثارش تأثیر زیادی بر دیگران دارد. او میگوید که فهم و درک حقایق شعری که آن شخصیت راجع به آن صحبت میکند برای دیگران دشوار است. هنرمند یا شاعر مورد نظر با نبوغ خلاق خود همواره در مرکز توجه قرار دارد و دیگران از آثارش بهرهمند میشوند. شاعر در ادامه بیان میکند که آثار او، همچون گوهری با ارزش، همواره مورد توجه و ستایش قرار میگیرد و در میان دیگران برتری دارد. در نهایت، شاعر اشاره میکند که در گرما و سرما، آثار و سخنان این هنرمند همواره حاوی پیامهای والایی هستند و او را به خاطر خلاقیتش ستایش میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که خاک پای تو برای روشنیبخشیدن به آسمانها همیشه همچون تیری به سوی نور پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: در جایی که عشق و الهام به خوبی در هم تنیده شده است، صدایی وجود دارد که به زیبایی میتواند نام آن را با نوا و موسیقی همراه کند.
هوش مصنوعی: درک و فهم انسان نمیتواند به سادگی به ساحل معرفت نزدیک شود، زیرا در دریای شعر، حتی اگر بسیاری با آن آشنا باشند، راهی برای رسیدن به فهم کامل وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل از عشق تو به شوق میآید، مانند غنچهای که نزدیک میشود، پیراهنی برای تو میآورند و از حالتی که در آن هستی، قبا یا لباسی بر میدارند.
هوش مصنوعی: روحانیون وقتی که چهرهی نو و بیتجربهی تو را میبینند، تلاش میکنند تا با تأثیرگذاری بر تو و ورود به افکار و اندیشههایت، راه خود را باز کنند و نام خدا را نیز در میان بگذارند.
هوش مصنوعی: در جایی که تو تلاش و کوشش خود را به کار بستهای و همه چیز را طبق میل خود سامان دادهای، این روزگار با کاسهای خالی و بیمحتوا، چه تقدیری برای تو رقم خواهد زد؟
هوش مصنوعی: دریا که تنها یک قطره از آن است، نزدیک به صفات و ویژگیهای تو است، پس چرا باید نام آن را بر زبان بیاوریم؟
هوش مصنوعی: آن هنری که در دستان تو است، تو را از آن بیخبر کرده و نمیدانی که مردم چقدر به آن حسرت میخورند یا به آن چه میگویند.
هوش مصنوعی: میدانی از او چه چیزهایی به دست میآید؟ من به تو میگویم که هر لحظه هزاران گوهر با ارزش بیشتر به دست میآورند.
هوش مصنوعی: تو قدرت صحبت کردن را به من بده و اگر ماه و آفتاب هم برای تو بروند، نگران نباش و بگذار هر چه میخواهند بروند.
هوش مصنوعی: شعر زیبا و شاعرانه را برای تو آوردن، همانند این است که قانونی الهی را به سوی مسیح بیاورند.
هوش مصنوعی: یادت هست که آن هندوی نیم سوخته در خاطرت بود؟ هر شعری که از یاد دوستان ما آمده بود.
هوش مصنوعی: میدانم که هیچکس جز من به این شعر نپرداخته و تنها از اصفهان تا به ماند چیزهای نادرستی مینویسند.
هوش مصنوعی: روزی که برای تأمین روح و عقل، از سفرهی تو که پر از زهر است، خودداری کنند.
هوش مصنوعی: از هر نوع سردی و ترشی که باید، هر چه خواستهاید، بفرمایید تا از آشپزخانه عشق ما بیاورند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند مانند تو سخن بگوید و من نیز در برابر تو خاموش هستم. چگونه میتوانم حرفی بزنم وقتی که خود این کلام از شما نشأت میگیرد؟
هوش مصنوعی: ذهن تو بسیار تیز و هوشیار است و من از این میترسم که اگر حالتی عصبی یا خشمگین داشته باشی، ممکن است همانطور که هستی از من دور شوی یا مرا ترک کنی.
هوش مصنوعی: میدانم که بسیاری به من حمله میکنند و میگویند که ریش من (و روش بیان من) تنها بخشی از شعر من است و بر طبیعت من تأثیر میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست ار، همه بتان بجمال و وفا برند
پس بیوفا جمال تهی را کجا برند؟
گوئی جمال هست و وفا نیست، گو مباش
ما را همین بده که وفا را زما برند
خوبی و، لیک خوی بدت زشت میکند
[...]
در ماتم شهی که سرش از جفا برند
رخت عزا رواست ز سر تا به پا برند
هرگز شنیده اید که بی جرم و بی گناه
همچون حسین کسی که سرش از قفا برند
هرگز شنیده اید که اعضای کشته را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.