گنجور

 
اثیر اخسیکتی

دست اَر همه بتان به جمال و وفا برند

پس بی‌وفا جمال تهی را کجا برند؟

گویی جمال هست و وفا نیست، گو مباش

ما را همین بده که وفا را ز ما برند

خوبی و لیک خوی بدت زشت می‌کند

وان را که زشت باشد نازش کجا برند

هم شحنه‌ی جفایت از ایشان کشید تیغ

آنها که در جهان ز تو نام وفا برند

اینک تویی و من به چه امید عاشقان

درد سر تکبر و ناز شما برند؟=)

والله که چشم عشق بدوزند عاشقان

این غصه گر ز بیم زبان برملا برند

در قصه‌های تو بنویسند عاشقان

مگذار اثیر تا پس از این غصه‌ها برند

 
 
 
جدول شعر
کمال‌الدین اسماعیل

ای آنکه خاک پای ترا روشنان چرخ

دایم بمیل شعشعه چون توتیا برند

آنجا که جفت ساز سرخامه ات بود

لحنی بود تمام که نام نوا برند

افهام را بساحل ادراک راه نیست

[...]

وفایی شوشتری

در ماتم شهی که سرش از جفا برند

رخت عزا رواست ز سر تا به پا برند

هرگز شنیده اید که بی جرم و بی گناه

همچون حسین کسی که سرش از قفا برند

هرگز شنیده اید که اعضای کشته را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه