باد بر خاک ترک تازی کرد
با عروسان خفته بازی کرد
ابر از آب دیده وقت سحر
جامۀ شاخ را نمازی کرد
غنچه را بر سماع بلبل مست
وقت خوش گشت و خرقه بازی کرد
من چو نرگس ندیده ام هرگز
خاک پایی که سرفرازی کرد
اندرین هفته باد ناسودست
بس که هر گونه کارسازی کرد
نرگسانرا کلاه زر بخشید
غنچه را برگ دلنوازی کرد
چون زبان بنفشه کوته یافت
سوسن آنجا زبان درازی کرد
گل که اوّل ز برگ و ساز تمام
بر سر شاخ ترک نازی کرد
وز غرور توانگریّ و جمال
بلبلان را جگر گدازی کرد
عاقبت خاک بر دهان افکند
زانکه دعوی بی نیازی کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی طبیعت و تأثیر آن بر زندگی شکوفهها و پرندهها اشاره میکند. باد با خاک بازی میکند و ابرها طراوت صبحگاهی را به نمایش میگذارند. گلها همچون نرگس و غنچه با پرندهها در حال رقص و سرود خوانیاند. شاعر از زیبایی و دلنوازی گلها سخن میگوید و به تأثیر غرور و زیبایی در دل بلبلان اشاره میکند. در نهایت، خاک به یادآوری از ناتوانی انسان در برابر طبیعت و تقدیر از آن افکنده میشود، نشاندهنده این است که هیچکس نباید ادعای بینیازی کند.
هوش مصنوعی: باد به آرامی بر روی خاک وزید و با عروسهایی که در خواب بودند، بازی کرد.
هوش مصنوعی: در صبحگاه، باران یا قطرات شبنم بر روی شاخ و برگ درختان نشسته و آنها را مانند لباس شسته شدهای زیبا میکند.
هوش مصنوعی: غنچه در زمانی شاداب و سرمست از صدای بلبل به رقص و نغمهخوانی پرداخت و شادی کرد.
هوش مصنوعی: من مثل نرگس هرگز خاک پایی را ندیدهام که اینقدر افتخار کند و سربلند باشد.
هوش مصنوعی: در این هفته طوفانی و پرخطر است، زیرا هر نوع دشواری و مشکلی را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: گلهای نرگس را کلاهی طلایی داد و غنچه را با محبت نوازش کرد.
هوش مصنوعی: وقتی بنفشه نتوانست به خوبی صحبت کند، سوسن در آن موقع شروع به سخن گفتن کرد.
هوش مصنوعی: گل در ابتدا از برگ و ساقهاش شكوفا میشود و به زیبایی تمام بر روی شاخه قرار میگیرد و جلوهای زیبا و دلربا به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: به خاطر فخر و خودپسندی ثروتمندان و زیبایی بلبلها، دلها را به درد و رنج انداخت.
هوش مصنوعی: در نهایت، او را به خاک میسپارند چون از نیازمندیها به خود bragging کرده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاه بر ببر ترکتازی کرد
گاه با شیر شرزه بازی کرد
تا دلم با تو عشق بازی کرد
مرغ جان نیز شاهبازی کرد
دیده در حلقه دو زلفش بست
تا لب دوست دلنوازی کرد
دل مسکین من به بوته ی هجر
[...]
به وصایازباندرازی کرد
بس کسان را که کارسازی کرد
شاه چون میل اسبتازی کرد
مرکب از شوق جست و بازی کرد
هر که فکر زمانه سازی کرد
از جهالت، به مار بازی کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.