عشق تو گردست در زمانه برآرد
ز آدمیان قحط جاودان برآرد
رخصت آهی بده که تا دل تنگم
یک نفس آخر بدین بهانه برآرد
یارگی عشق تو چو تاختن آرد
عقل نیارد که سر زخانه برآرد
فتنه چو پروانه یافت از خطت ،اکنون
مغز سلامت بتازیانه برآرد
مردمک دیده هر دم از مژه جاروب
بر در تو گرد آستانه برآرد
بوک دل گم شده ز خاک درتو
جایگهی سر بدین ترانه برآرد
جان جهان در دهانة عدم افتد
آتش عشق تو گر زبانه بر آرد
نیز چو دندان تو خوشاب نباشد
گر صدف از دل هزار دانه برآرد
روی ترا بی نقاب آینه بیند
زلف تو آسوده سر بشانه برآرد
حیف نباشد من از غم تو بدین حال
زلف و رخت سر بدین دوگانه برآرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.