ای باد صبا خبر چه داری؟
از زلف بتم اثر چه داری؟
از غمزۀ او دلم جدانیست
زان بیماران خبر چه داری؟
گر مردم چشم من نیی تو
بر خاک درش گذر چه داری؟
بوی سر زلف و خاک کویش
دانم داری دگر چه داری؟
ما را ببهای نیک بفروش
زین جنس متاع هر چه داری
دل را بجز این دو نیست حاجت
از تو مثلا خود ارچه داری
از من بریار بر پیامی
تو خود بجزین هنر چه داری؟
گو از تو چو حال من چنین شد
دریاب، غمی بخور، چه داری؟
گر هست ترا بکشتنم رای
تعجیل کن ای پسر چه داری؟
بی فایده صد هزار دل را
سر گشته بزلف در، چه داری؟
در بسته میان بعشوه ما را
بر هیچ نه چون کمر، چه داری
بد عهدی و جور و یار دیگر
کردی همه، زین بترچه داری؟
بردی دل و صبر و جان، نگویی
تا چشم هنوز بر چه داری؟
ترسم که جوابم این فرستی
دانم که تو خود سر چه داری
جان و دل و صبر هیچ باشد
اندیشه بکن که زرچه دادی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد دل شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از باد صبا میخواهد تا خبری از معشوقهاش بیاورد و به زلف و غمزۀ او اشاره میکند که دلش را دچار جدایی کرده است. او از باد میپرسد که آیا خبری از بیماران عشق دارد و اگر معشوق در کنارش نیست، چرا بر در او نمینشیند. شاعر همچنین خواسته هایی از معشوق دارد و میخواهد که به او توجه کند و غم او را دریابد. او به احساساتش اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز دیگری جز عشق او برای دلش لازم نیست. در انتها، شاعر از بیوفایی و سختیهایی که در عشق متحمل شده، شکایت کرده و ابراز نگرانی میکند که ممکن است جوابش از طرف معشوق ناامیدکننده باشد.
هوش مصنوعی: ای باد ملایم صبحگاهی، چه خبری از محبوب من داری؟ آیا از موهای او نشانهای همراه داری؟
هوش مصنوعی: دل من هرگز از غمزده بودن او جدا نمیشود، تو که از حال بیماران خبر نداری چه میدانی؟
هوش مصنوعی: اگر تو در دل من نیستی، پس عبور از در خانهات برای چه است؟
هوش مصنوعی: بوی خوش موهایش و خاک کوی او را میشناسم، آیا چیز دیگری هم داری؟
هوش مصنوعی: ما را به یک قیمت مناسب و خوب بفروش، از این جنس کالا هرچه که داری.
هوش مصنوعی: دل جز این دو چیز از تو هیچ خواستهای ندارد: حتی اگر خودت هم چیزی داشته باشی.
هوش مصنوعی: من از تو میخواهم که پیام مرا بپذیری، اما غیر از هنر چه چیزی در خود داری؟
هوش مصنوعی: اگر حال من اینگونه شده است، به من بگویید که چه احساسی دارید؟ آیا غمی در دل خود دارید یا نه؟
هوش مصنوعی: اگر تصمیم داری که مرا بکشی، پس زودتر اقدام کن، ای پسر، چه چیزی را منتظر هستی؟
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که صرف نظر از تعداد دلهای عاشق و سرگشته، نداشتن محبت واقعی در نهایت بیفایده است. در واقع، زیبایی ظاهری یا زلف کسی نمیتواند به عشق و محبت عمیق تبدیل شود. در نتیجه، چیزی که ارزشمند است، محبت واقعی و عمیق است، نه فقط دل باختن به ظواهر.
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد شاعر به حالتی اشاره دارد که در آن محبت و دلبستگی او به معشوق به حدی زیاد است که هیچ چیز نمیتواند بین آنها فاصله بیندازد. او به نوعی احساس میکند که معشوق با ناز و کرشمهاش او را مجذوب کرده و حالا که در میان آن عشق و وابستگی قرار دارد، هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد. به نوعی شاعر به زیبایی و جاذبه معشوق اشاره میکند که تمام فکر و دل او را به خود مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: با بیوفایی و ظلم و خیانت یارانت، حالا دیگر چه چیز بدتری برای تو باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: دل و صبر و جانم را به خودت مشغول کردهای، اما نمیگویی که هنوز چشمت بر چه چیزی دوخته شده است؟
هوش مصنوعی: نگرانم که پاسخی به من بدهی که میدانی چه در سر داری.
هوش مصنوعی: به فکر و اندیشهات توجه کن که آیا تمام وجودت، از جمله جان و دل و صبر، ارزش داشته که چیزی را به قیمت آن دادهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگذار که نالم از غم تو
در حضرت پهلوان غازی
ساقی منشین به من ده آن می
کز خون فسرده برکشد خوی
سودازدگان دین و دنیی
هرگز شنوند این سخن نی
رأیت ربیبعین ربی
فقلت من انت؟ فقال انتا
در خون دلم رسید فتوی
از جمله مفتیان معنی
با خلق بگو که دور باشید
از زرق من و فسوس دعوی
با دل گفتم چنین خوش استت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.