در خون دلم رسید فتوی
از جمله مفتیان معنی
با خلق بگو که دور باشید
از زرق من و فسوس دعوی
با دل گفتم چنین خوش استت
دل نعره زنان که آری آری
برداشت ربابکی دل من
بنواخت که ما خوشیم یعنی
کان طعنه از این سوی وجود است
آن جا که منم کجاست طعنی
آن جا که منم چو من نگنجم
گنجد دگری بگو که نی نی
تا من باشی تو او نبینی
زیرا که شب است و چشم اعمی
تا چشم تو این بود چه بینی
در بتگه نفس نقش مانی
ای عاجز خویش رو به تبریز
در شمس الدین گریز باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد برخی از افکار و باورهای مردم میپردازد و توصیه میکند که باید از زرق و فریبهای دنیوی دوری جست. او با دل خودش سخن میگوید و تاکید میکند که در جایی که او هست، باید از طعنهها و قضاوتهای نادرست دوری کرد. شاعر به وضوح بیان میکند که تا زمانی که یک فرد در خودش باشد، دیگران نمیتوانند او را درک کنند و تنها با خاموشی و عدم بینایی خود مواجه خواهند شد. او همچنین اشاره میکند که در جستجوی حقیقت و معنویت، باید به دور از distractions فکری و دنیا رفت. در نهایت، شاعر به روشی خاص و با استفاده از استعارهها آگاهی از وجود و ناپایداری دنیوی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در دل من حکمی صادر شده که نشاندهندهی درد و رنج عمیق من است.
هوش مصنوعی: با مردم صحبت کن و به آنها بگو که از ظاهر فریبنده و ادعاهای بیاساس من دور باشند.
هوش مصنوعی: به دل گفتم که تو چقدر خوشحالی، دل هم با صدای بلند جواب داد که آری، من خوشحالم.
هوش مصنوعی: دل من با نغمههای ربابکی خوشحال شد و این نشان از خوشبختی ما دارد.
هوش مصنوعی: طعنه و کنایه از سوی وجود من است، حالا از کجا بدانم که آنجا کجاست که من هستم.
هوش مصنوعی: در جایی که من هستم، اگر من جا نشوم، کس دیگری در آنجا جا میشود. بگو که نه، این امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: اگر من در کنارت باشم، تو نمیتوانی او را ببینی، چرا که شب است و تو همچون انسانی نابینا میمانی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشمانت اینگونه است، در معبد نفس چیزی جز نقش مانی را نخواهی دید.
هوش مصنوعی: ای کسی که عاجزی، به تبریز برو و به شمسالدین پناه بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگذار که نالم از غم تو
در حضرت پهلوان غازی
ساقی منشین به من ده آن می
کز خون فسرده برکشد خوی
سودازدگان دین و دنیی
هرگز شنوند این سخن نی
ای باد صبا خبر چه داری؟
از زلف بتم اثر چه داری؟
از غمزۀ او دلم جدانیست
زان بیماران خبر چه داری؟
گر مردم چشم من نیی تو
[...]
رأیت ربیبعین ربی
فقلت من انت؟ فقال انتا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.