اسبی دارم که هرگز ایزد
قانع ترازو نیافریند
تا روز ز عشق جو همه شب
از خرمن ماه خوشه چیند
با حشر فکند دیدن جو
دانه که درین جهان نبیند
گفتند که جو نماند وزین غم
میخواست که تعزیت گزیند
پوشید پلاس و پاره یی کاه
میخواهد تا درو نشیند
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
اسبی دارم که هرگز ایزد
قانع ترازو نیافریند
تا روز ز عشق جو همه شب
از خرمن ماه خوشه چیند
با حشر فکند دیدن جو
دانه که درین جهان نبیند
گفتند که جو نماند وزین غم
میخواست که تعزیت گزیند
پوشید پلاس و پاره یی کاه
میخواهد تا درو نشیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از اسبی سخن میگوید که هرگز راضی نمیشود و دوست دارد از عشق بهرهمند باشد. او هر شب به جمعآوری خوشههای جو مشغول است و در این دنیا، دانهای دیگری نمیبیند. وقتی به او خبر میدهند که جو باقی نمانده است، برای تسلی خاطر، لباسی پاره بر تن کرده و بیتابی میکند تا خود را در میان دانهها بیابد.
هوش مصنوعی: من اسبی دارم که هیچگاه به زور و قضاوت نخواهد باخت.
هوش مصنوعی: تا روزی که عشق وجود دارد، شبها از زیباییهای ماه بهرهمند خواهیم شد و از آن لذت خواهیم برد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی که به جمعیت نگاه میکند، نمیتواند دانهای را در این دنیا ببیند.
هوش مصنوعی: گفتند که دیگر جوئی وجود ندارد و او از این ناراحتی خواسته بود که تسلی بگیرد.
هوش مصنوعی: او لباس پوسیدهای به تن کرده و چیزی از کاه نیاز دارد تا آن را درو کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داننده هر آن سبب که بیند
داند که مسبب آفریند
رحمت صفت خدای باقیست
و آن را که خدای برگزیند
گر جرم و خطای ما نباشد
پس عفو تو بر کجا نشیند؟
چون جست ز خواب تا نشیند
وآن دیدهٔ خویش باز بیند
شبها کف پای تو که بیند
خار از کف پای تو که چیند
هر جا به سخنوری نشیند
کناس دود که فضله چیند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.