گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای ز بزرگی بدان مقام که قدرت

بر سر گردون فراشتست و ساده

بس که تردّد کنند زی درت آنک

بر فلک از کهکشان علامت جاده

عاجز تدبیر تست جنبش گردون

ورچه بکار آورد فنون جلاده

خدمت تو کردنی چو طاعت ایزد

مدحت تو گفتنی چو لفظ شهاده

جلوه گه خصم تو منصّۀ دارست

گردن بندش کمند و تیغ قلاده

تیر فلک در هوای آتش طبیعت

بر بفکندست همچو تیر کباده

آتش خشم تو چون زبانه برآرد

شیر فلک برنهد بگاو لباده

از تو سؤالیست بنده را بتفضّل

زود جوابش ده از طریق افاده

گر بفضولی کسی ز خادم مخلص

پرسد حالی چنان که باشد عاده

گوید نان زیادت تو چه فرمود

خواجه چو باز آمد از سفر بسعاده؟

شاید اگر گویمش که از پس شش ماه

صرت کما کنت و العناء زیاده

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
منوچهری

دخترکان سیاه زنگی‌زاده

پیش وضیع و شریف روی گشاده

مادرشان هیچگون به دایه نداده

وز در گهواره‌شان به در ننهاده

انوری

بار خدایا به فضل بندهٔ خود را

گر بتوانی فرست پارهٔ باده

زان می آسوده کز پیاله بتابد

چون ز بلور سپید بسد ساده

زانکه بدو تند کره رام توان کرد

[...]

خاقانی

ماه نو و صبح بین پیاله و باده

عکس شباهنگ بر پیاله فتاده

روز به شب کرده‌ای به تیرگی حال

شب به سحر کن به روشنائی باده

از پی آن تا حصار غم بگشائی

[...]

صامت بروجردی

قاسم اشیء چه دست فیض گشاده

بهره (صامت) ز فضل کرده زیاده

هم به دلم مهر تو ودیعه نهاده

هم به کفم اختیار مدح تو داده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه