گنجور

 
انوری

بار خدایا به فضل بندهٔ خود را

گر بتوانی فرست پارهٔ باده

زان می آسوده کز پیاله بتابد

چون ز بلور سپید بسد ساده

زانکه بدو تند کره رام توان کرد

زانکه ازو گردد ایستاده فتاده

زانکه مرا کره‌ایست تند و زنخ سخت

سرکش و بدخو میانهٔ گله‌زاده

بنده بدو جز به می سوار نگردد

ور نبود می بماند بنده پیاده