ای ز انعام های گوناگون
کرده جودت بر اهل فضل اسباغ
نیست بر چهرۀ عروس سخن
جز ز خطّ مسلسلت اصداغ
تا برو موکب تو پی سپرد
همه دل روی گشت لالۀ راغ
تا که گوید دعای دولت تو
گشت سوسن همه زبان در باغ
سرفرازا ز حال مرکب خویش
لاغی آورده ام ظریف و چه لاغ
دارم اسبی کش استخوان در پوست
هست چون در جوال هیزم تاغ
قطرۀ خون از او بصد نشتر
بر نیارد ز لاغری برّاغ
کوب خورده ز پهلویش مهماز
سوخته بر سرین او دل داغ
خشک ریشش چو شمع تو بر تو
حشو پشتش فتیله همچو چراغ
زان گشاده دست مهرۀ پشتش
که عصبهاش سست شد چو کناغ
موی بروی نرسته جز که نمد
پوست بروی نمانده جز که جناغ
گشته از خرقهای گوناگون
پشت ریشش چو کلبۀ صبّاغ
کرده باکاهلی ز یک منزل
خبر نتن متن خویش ابلاغ
گر بدار الجلود برگذرد
بگریزد ز گند او دبّاغ
نیست یک لحظه فارغ و خالی
شکم و پشت او ز استفراغ
تختۀ گردنش کند ایمن
مرد را از گرفت و گیر الاغ
من چو مرهم نشسته بر سر ریش
همچو محدث فراز بیت فراغ
میروم مفرد و سلیمان وار
بر سرم صف کشیده باشه وزاغ
چند باشد نشسته بر مردار
بلبل مدحت تو همچو کلاغ
رحمتی کن که در مقاساتش
کیسۀ صبر کرده ام افراغ
گر زتو مرکبی دگر طلبم
که شدستم عظیم گنده دماغ
این توقّع زمن بدیع مدار
که شدستم عظیم کنده دماغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به بیان فضایل و صفات خوب یک مرکب (اسب) میپردازد و به طور خاص به ویژگیهای ظاهری و احساسی آن اشاره میکند. شاعر به توصیف حالات مختلف اسب و انواع مشکلاتش میپردازد، از جمله لاغری و زخمها، و در عین حال به زیبایی و بزرگواری آن در مقایسه با دیگر موجودات اشاره دارد. او از وضعیت اسب به عنوان نمادی از حال خود و جود و کرامت خداوند یاد میکند و از او درخواست رحمت و دلسوزی دارد. همچنین، شاعر به تمایل خود برای داشتن مرکبی بهتر و قویتر سخن میگوید و در انتها از وضعیت موجود خود ابراز نارضایتی میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به اهل فضل و دانش به لطفهای مختلف انعام میکنی و بخششهای فراوان داری.
هوش مصنوعی: بر چهرۀ عروس نشانی جز از زیبایی و برازندگی او نیست که همچون خطوطی از یک طرح زیبا در کنار لبانش نمایان است.
هوش مصنوعی: زمانی که به حضور تو آمدم، تمام دلها با شوق و هیجان به سمت تو روی آوردند، مانند لالههایی که در دشت میرویند.
هوش مصنوعی: وقتی دعاهای خیر برای تو آغاز میشود، همه چیز در باغستان به زیبایی و شکوفایی میرسد.
هوش مصنوعی: من به خاطر وضعیت خوب اسبم لاغر شدهام و بسیار با احتیاط و ظریف شدهام.
هوش مصنوعی: دارم اسبی که استخوانهایش در پوستش معلوم است، مانند هیزمهایی که در یک کیسه ریخته شدهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر لاغری شدیدش، او نمیتواند حتی یک قطره خون را به سادگی از بدنش خارج کند.
هوش مصنوعی: بدنش زخمی شده و از پهلویش آسیب دیده، در حالی که جراحات جدی و اثرات سختی بر دل او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ریش او خشک و بیروح مانند شمع است و پشتش همچون فتیلهای در چراغ میباشد.
هوش مصنوعی: از عدم توانایی و ضعف او در برابر مشکلات میتوان دریافت که او تحت تاثیر فشارهای زندگی، مثل رشتههایی که در زیر بار سنگینی تاب میآورند، دچار ضعف شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به زیبایی و ظرافت اشاره دارد. شعری که در آن به مو و پوست اشاره شده، نشان دهندهی لطافت و زبری در زیبایی است. به طور کلی، میتوان گفت که شاعر به مقایسهی بین مو و پوست پرداخته و به زیباییهای ظاهری و ویژگیهای خاص اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ریش او به خاطر پوششهای مختلفی که دارد، مانند کلبهای از رنگها و بافتهای مختلف به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: با بیتوجهی از یک مکان خبر نرساند، خود را معرفی کن و پیام خود را برسان.
هوش مصنوعی: اگر پوستها را حفظ کنیم، بویی که از آنها به مشام میرسد، باعث میشود که دباغی از آنها فرار کند.
هوش مصنوعی: او هرگز لحظهای آرام و بیدغدغه نیست، چون همیشه از درد و ناراحتی شکم و پشتش رنج میبرد.
هوش مصنوعی: تختۀ گردن او باعث میشود که مرد از مشکلات و دردسرهای ناشی از بارکشیدنی بر روی الاغ در امان باشد.
هوش مصنوعی: من مانند پمادی هستم که بر روی زخمی نشسته و در عین حال مانند کسی که سخن تازهای را از بالای یک سرای خوشحالکننده میگوید.
هوش مصنوعی: من به تنهایی میروم و مانند سلیمان، بر سرم گروهی از کلاغها صف کشیدهاند.
هوش مصنوعی: چند بار میتوان بلبل را که بر روی مردار نشسته است ستایش کرد، در حالی که مانند کلاغ بیارزش است؟
هوش مصنوعی: در دل خود برای درک فضاها صبر و تحمل زیادی را آماده کردهام، پس رحمتی کن و به من لطف کن.
هوش مصنوعی: اگر از تو بخواهم که مرکبی دیگر به من بدهی، باید بدانی که من به شدت مغرور و خودخواه شدهام.
هوش مصنوعی: از من انتظار کارهای بزرگ نداشته باش، زیرا که من در موقعیتی نیستم که بتوانم قدمی بلند بردارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هفده تاموی چون ستاره به باغ
وآنِ دیگر سیاه چون پرِ زاغ
تو بر افروختی درون دماغ
خردی تابناکتر ز چراغ
عیسی روح گرسنهست چو زاغ
خر او میکند ز کنجد کاغ
چونک خر خورد جمله کنجد را
از چه روغن کشیم بهر چراغ
چونک خورشید سوی عقرب رفت
[...]
ای به همت بر آفتابت دست
وی به رفعت از آسمانت فراغ
پیش رای تو نور مهر بود
چون بر مهرگاه چاشت چراغ
خاک پایت ز راه نکهت خلق
[...]
گفت چون خور برفت زان شب زاغ
عوض آمد رسید وقت چراغ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.