پادشاها پایه تختت بود تاج سپهر
دولت گردون نگر کش یکسر و چار افسرست
تخت نه، خرم گلستانی زمرد سبزه اش
آتش الماسست و گل املست و خاکش گوهرست
آتش خورشید در تا بست از یاقوت آن
چشمه مهتاب هم از آب الماسش ترست
گر چراغ وصف لعلش می فروزم در ضمیر
در زمان پروانه اندیشه بی بال و پرست
آتش یاقوت روشن کرده والا گوهری
آب آنهم باعث تردستی صنعتگرست
زاده دریا و کان را دارد اندر بند خویش
هر کجا آزاده ای دیدیم در بند زرست
آب در بحر آنقدر نبود که در تخت توزر
هیچ کانراسنگ چندان نیست کانرا گوهرست
حاصل دریا و کان گردیده صرف زینتش
زانکه تخت دولت شاهنشه بحر و برست
بادبر اورنگ شاهی جاودان، شاه جهان
تا سریر هفت گردون زرنشان از اخترست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید همچون حاجیان نوروز را پیش اندرست
اینت نوروزی که عیدش حاجب و خدمتگرست
عید اگرنوروز را خدمت کند بس کار نیست
چاکر نوروز را چون عید سیصد چاکرست
عید را زینت ز مال وملک درویشان بود
[...]
صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل
تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست
هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن
هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست
عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست
[...]
دوش خوابی دیدهام گو نیک دیدی نیک باد
خواب نه بل حالتی کان از عجایب برترست
خویشتن را دیدمی بر تیغ کوهی گفتیی
سنگ او لعل و نباتش عود و خاکش عنبرست
ناگهان چشمم سوی گردون فتادی دیدمی
[...]
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست
لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست
زینت خوبان بگاه جلوه از زیور بود
روی شهر آرای تو زیب و بهای زیورست
گفتم آرم در دهن ناگه لبت خندید و گفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.