بچشم هوش درین پادشاه نامه نگر
که بزم و رزمش سرمشق پادشاهانست
بپیش روی خرد صفحه هایش آیت هاست
که عکس صدق از آن همچو مهر تابانست
زسرو سطرش در گلشن بیان وقوع
نشان راستی گفتگو نمایانست
وقایعش همه زاغراق منشیان عاری
چنانچه آمده از غیب هم بدان سانست
غبار کذب بمیدان رزمگاهش نیست
ز سیل خونها کز ابر تیغ بارانست
شکسته راه نیابد بگوشه ورقش
بصفحه ایکه فتوحات شاه شاهانست
ابوالمظفر شاه جهان که از دانش
بجلد یک سخنش صد کتاب پنهانست
سخن که بر لب صاحبقران ثانی رفت
بمعرفت سخن آموز صد سخندانست
سکندریست که با خضر هم قدم بوده
فواید سخنش بیش آبحیوانست
زدیم بر لب اوراق نه فلک انگشت
معارفش همه مدح شه جهانبانست
شهنشها چو تو مجموعه کمالاتی
چو جلدت از دو طرف دست حق نگهبانست
همیشه تا که ز پیوند و سعی شیرازه
میان جزو و کتاب اختلاط چسبانست
کتاب هستی شیرازه اش وجود تو باد
که فیض بخش تر از آفتاب تابانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دین محمد محمد آنکه برای
جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست
نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک
به حل و عقد ممالک منوب دورانست
سپهر برشده تا رای روشنش دیدست
[...]
دلم در آرزوی عشق روی جانانست
بعشق می نرسم این همه بلا زانست
همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست
چو جان بعشق گروکشت کار اسانست
چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی
[...]
به قامت تو که تشویش سرو بستان است
به طلعت تو که تشویر ماه تابان است
به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است
به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است
به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم
[...]
اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست
حدیث من گل صد برگ گلشن جانست
ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق
دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست
چو تاب زلف عروسان حجله خانه ی طبع
[...]
بنای خاطر ما از غم تو ویرانست
ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست
اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست
هزار جان عزیزم فدای جانانست
به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.